Send   Print

عاشقان
سرشکسته گذشتند،
شرمسار ترانه های بی هنگام خویش.
و کوچه ها
بی زمزمه ماند و صدای پا.

سربازان
شکسته گذشتند،
خسته
بر اسبان تشریح،
و لته های بی رنگ غروری
نگون سار
بر نیزه هایشان.

تو را چه سود
فخر به فلک بر
فروختن
هنگامی که
هر غبار راه لعنت شده نفرین ات می کند؟

تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاس ها
به داس سخن گفته ای.

آن جا که قدم بر نهاده باشی
گیاه
از رستن تن می زند
چرا که تو
تقوای خاک و آب را
هرگز
باور نداشتی.

فغان ! که سرگذشت ما
سرود بی اعتقاد سربازان تو بود
که از فتح قلعه ی روسبیان
باز می آمدند
باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد،
که مادران سیاه پوش
_ داغ داران زیباترین فرزندان آفتاب و باد _
هنوز از سجاده ها
سربرنگرفته اند!

احمد شاملو. 26 دی 1357

پ.ن. به یاد ندارم تا کنون به قدر این روزها برای کشورم غصه خورده باشم و غم آینده‌ی تباه آن قلبم را فشرده باشد اینچنین. گاهی وقت‌ها هیچ کلمه‌ای جایگزین بغض ساکت ما نمی‌شود. باید به قرص‌ آرام‌بخش پناه ببرم. امیدوارم خون تمام کسانی که در دو هفته‌ی اخیر جان دادند، تا تنها اعتراض خویش را مسالمت‌آمیز پیگیری کنند روزی از خاک جوانه زند در ایرانی آزاد. شاملو این شعر را در روز فرار پهلوی دوم سروده است و نامش آخر بازی است، این روزها بازی برای فرزندان نسلی که دیکتاتور قبلی را بیرون کردند تازه شروع شده است.

Send   Print

مردم می‌توانند از حق‌شان بگذرند. از نوبت نانوایی تا صف مترو. بگذرند از اینکه راننده‌ی کناری بهشان توهین کرد و رد شد، فلانی پولشان را خورد و چکش نقد نشد، بگذرند که پسرک هفده‌ ساله در خیابان بهشان متلک گفت یا دستش اشتباهی به مرزهای محفوظ تن‌شان تجاوز کرد، مردم می‌توانند از صدای بلند همسایه نصفه شب و یک خواب راحت بگذرند، می‌توانند از بسته شدن راه‌های ارتباطی و فیلترینگ دانایی و فرهیختگی بگذرند، یا اینکه به روی خودشان نیاورند که نماینده‌ی کشورشان در روز روشن در یکی از مهمترین دانشگا‌ه‌های دنیا خطاب به دانشجویان بگوید: ما در کشورمان هم‌جنس‌گرا چون کشور شما نداریم.

مردم صبرشان زیاد است. سعی می‌کنند نادیده بگیرند و اوقاتشان را برای واضح‌ترین حقوق زندگی که چون روز روشن است به آنها تعلق دارد تلخ نکنند. تا جایی که توان داشته باشند گذشت می‌کنند اما هیچ‌گاه هیچ‌کس در هیچ‌کجای دنیا کسی به یاد ندارد که انسانی از خون به ناحق ریخته‌ شده‌ی فرزندش، پدرش، خانواده‌اش، همشهری‌اش، هم‌وطن‌اش گذشته باشد. خون انسانی وقتی بر زمین می‌ریزد و زندگی و آرزوهای آن فرد در چند لحظه نابود می‌شود دیگر کمتر اسلحه و باتومی می‌تواند جلوی خشم زیر پوست شهر و پنهان در نگاه بشکه‌های باروت را بگیرد. زمانش شاید بر کسی معلوم نباشد اما در انفجار بشکه‌های خشمگین کسی شک ندارد.

Send   Print

امشب صدای الله و اکبر به مراتب قوی‌تر از شب‌های گذشته بود. تنها چیزی که باید از وقوع آن جلوگیری کنیم چیره شدن ناامیدی و دلسردی در میان مردم است. شاید خیلی‌ها به فیس‌بوک و یوتیوب و توییتر دسترسی نداشته باشند و با دیدن صدا و سیمای متعفن احساس کنند همه چیز تمام شده است.

اطلاع‌رسانی تنها راه مطمئن و تنها وسیله‌ی مردمی است که با دستان خالی حق‌شان را از سربازان مسلح و خشمگین طلب می‌کنند. آگاهی دشمن تاریک‌نشینان سیاه‌پوش است. فیلترینگ شدید سایت‌های اجتماعی و خبری و سرویس پیام کوتاه نشانه‌ی بارز این ترس است. تا جایی که در توان دارید و وقت دارید روی آگاه کردن اطرافیان با انواع وسیله‌های موجود در دسترس پافشاری کنید. اکنون که جنبش سبز بعد از فاز حرکت‌های خیابانی به فاز پلاتو و تجدید قوا وارد شده است، بهترین عامل گرم نگه‌داشتن فضا، آگاهی و دانستن حقایق و انتقال آنها به دیگران است.

صدای الله و اکبر شبانه نشانه‌ی آتش زیر خاکستر و بیداری مردمی است که گرچه شاید منتظر فرمان و تصمیم موسوی برای حرکت بعدی هستند، این روزها می‌اندیشند چگونه با هزینه‌ی کمتری بیشترین ضربه را بتوانند وارد کنند. آگاهی از آخرین اخبار روز و واقعیت‌‌ها، در برابر چرندیات صدا و سیما آنها را هنوز امیدوار نگاه می‌دارد. بر ما و شماست که برای حرکت زنجیره‌ی منقطع اطلاعات در سرزمین پرسانسورمان، این روزها از جان و دل هزینه کنیم و وقت بگذاریم.

+ جواب یک کلمه است. «اطلاع رسانی»

پ.ن. نومید مشو ای جان در ظلمت این زندان
کان شاه که یوسف را از حبس خرید آمد
" مولانا "

Send   Print

ساعت 7:20 دقیقه‌ است. یک هفته گذشت از کشته شدن ناجوانمردانه‌ی ندا. چه زود. و چه خلوت و ساکت است خیابان‌‌ها !

Send   Print

1) ما، گروهی از وبلاگ‌نویسان ایرانی، برخوردهای خشونت‌آمیز و سرکوب‌گرانه‌ی حکومت ایران در مواجهه با راه‌پیمایی‌ها و گردهم‌آیی‌های مسالمت‌آمیز و به‌حق مردم ایران را به شدت محکوم می‌کنیم و از مقامات و مسوولان حکومتی می‌خواهیم تا اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را -که بیان می‌دارد «تشكيل‏ اجتماعات‏ و راه‌ پيمايی‌ها، بدون‏ حمل‏ سلاح‏، به‏ شرط آن‏‌که‏ مخل‏ به‏ مبانی‏ اسلام‏ نباشد، آزاد است» رعایت کنند.

2)
ما قانون‌ شکنی‌های پیش‌آمده در انتخابات ریاست جمهوری و وقایع غم‌انگیز پس از آن را آفتی بزرگ بر جمهوریت نظام می‌دانیم و با توجه به شواهد و دلایل متعددی که برخی از نامزدهای محترم و دیگران ارائه داده‌اند، تخلف‌های عمده و بی‌سابقه‌ی انتخاباتی را محرز دانسته، خواستار ابطال نتایج و برگزاری‌ی مجدد انتخابات هستیم.

3)
حرکت‌هایی چون اخراج خبرنگاران خارجی و دستگیری روزنامه‌نگاران داخلی، سانسور اخبار و وارونه جلوه دادن آن‌ها، قطع شبکه‌ی پیام کوتاه و فیلترینگ شدید اینترنت نمی‌تواند صدای مردم ایران را خاموش کند که تاریکی و خفقان ابدی نخواهد بود. ما حکومت ایران را به شفافیت و تعامل دوستانه با مردم آن سرزمین دعوت کرده، امید داریم در آینده شکاف عظیم بین مردم و حکومت کم‌تر شود.

پنجم تیرماه ۱۳۸۸ خورشیدی

بخشی از جامعه‌ی بزرگ وبلاگ‌نویسان ایرانی


Statement by a group of Iranian bloggers about the Presidential elections and the subsequent events:

1) We, a group of Iranian bloggers, strongly condemn the violent and repressive confrontation of Iranian government against Iranian people's legitimate and peaceful demonstrations and ask government officials to comply with Article 27 of the Islamic Republic of Iran's Constitution which emphasizes "Public gatherings and marches may be freely held, provided arms are not carried and that they are not detrimental to the fundamental principles of Islam."

2) We consider the violations in the presidential elections, and their sad consequences a big blow to the democratic principles of the Islamic Republic regime, and observing the mounting evidence of fraud presented by the candidates and others, we believe that election fraud is obvious and we ask for a new election.

3) Actions such as deporting foreign reporters, arresting local journalists, censorship of the news and misrepresenting the facts, cutting off the SMS network and filtering of the internet cannot silence the voices of Iranian people as no darkness and suffocation can go on forever. We invite the Iranian government to honest and friendly interaction with its people and we hope to witness the narrowing of the huge gap between people and the government.

A part of the large community of Iranian bloggers

June 26, 2009

Send   Print
آبی آسمان را سبز کردیم. دروغ‌ها و قیافه‌های نفرت‌انگیزشان را هم سبز خواهیم کرد. زمستان هرچقدر سرد و طولانی، جوانه‌ها در زیر خاک بی‌طاقتند. بهار سبز می‌رسد روزی.

+ سایز بزرگتر را اینجا ببینید.

Send   Print
آسمان مال ماست. سبز، بلند، مهربان. همان آسمانی که ندا و شصت تن دیگر از آن به شهرشان نگاه می‌کنند. کمتر یا بیشتر. آسمان مال دستان و پاهای باتوم خورده‌ی شهر ماست. نه چکمه‌پوشان سیاه دل با چماق‌های تحجر در دست. آسمان مال چشمان پرامید ماست هنوز، در این آتش آرزوهای زیر خاکسترمان خردک شرری هست هنوز. آسمان مال ماست که رای دادیم و کتک خوردیم، که اعتراض کردیم و کتک خوردیم، که سکوت کردیم و کتک خوردیم، در خوابگاه‌هایمان خواب بودیم و باتوم خوردیم، در کوچه‌های محله‌مان به کار خودمان راه رفتیم و زنجیر خوردیم، مادرانی که برای دفاع از پسرانی که پنداری پسر خودشان بودند زیر باتوم مردانی که باز جای پسرانشان بودند به گریه افتادند. آسمان مال بغض پدران مو سفید شهر ماست که از پسرک‌های هفده ساله‌ی بسیجی باتوم خوردند و سخنی به زبان نیاوردند.

آسمان مال دختران شجاع شهر ماست که بهتر از پسران حتا سنگ‌های بزرگ را به سوی لباس‌ شخصی‌های مسلح پرتاب می‌کردند و پسرانی که به وقت جراحت دختران، چون خواهرشان یا یک رزمنده‌ی زخمی مداوایشان می‌کردند زیر باران سنگ از آخر خیابان. ما یک خانواده شدیم. و قرار هست که باشیم، قرار هست که گریه کنیم بیشتر از این، بغض کنیم بی‌شمار، زخم به جان بخریم عمیق، به چشمان همشهری‌هایمان نگاه کنیم مهربان و دردمند. ما بی‌شماریم دیروز و امروز و فرداها.

شصت بادکنک سبز خریدم به یاد شصت کشته‌ی این دو هفته به قولی. بین دوستانم تقسیم خواهم کرد و فردا ساعت یک بعدازظهر آسمان شهر را سبز خواهیم کرد. امید‌هایم را، آرزوهای ناتمامم را برای این سرزمین تنها و خسته در جان بادکنک‌ها فوت خواهم کرد. به آسمان می‌سپارمشان چون قاصدک‌های بی‌سرزمین. به تمام کسانی که جانشان را برای گرفتن حق‌شان از دست دادند، زخمی شدند، غم به دل گرفتند، ناامید شدند، گریستند، لبانشان از بغض لرزید، فریاد زدند، به بند کشیده شدند، فکر می‌کنم و امیدوارم آفتاب فرداهای سرزمینمان، به سرخی خون چشمان گریان و روشنی دل‌های پرامید همه‌ی ما از پشت کوه‌های سیاه و ستبر دیکتاتوری سر زند.

+ تصویر: گلرخ
+ جمعه، بادکنک‌های سبز بر فراز شهر: ساعت یک بعداز ظهر

Send   Print
به: دوست نازنین زن روزهای ابری

شاید کسانی که نوشته‌های ما را دنبال می‌کنند فکر کنند ما هر روز حالمان ابر بهار است. دیروز من تلخ و امروز تو. اما هر چه باشد به قدرت اعجاز کلمه ایمان داریم که اگر نداشتیم با کلمه‌ها و جمله‌ها حصیر زرد رنگ خنک نمی‌بافتیم برای شب‌های خلوت و دلگیر تابستان هشتاد و هشت که بوی نای کودتا می‌دهد.

بهت و حیرت مثل یک ماسک سفید روی صورت همه‌مان ماسیده است. حتا چراغ قرمز که سبز می‌شود همه باز هم با حیرت نگاه می‌کنند و باور ندارند، با خود می‌‌گویند شاید قرمز است و ما نمی‌دانیم. این روزها که دیگر از سبزی و خنده و شادی آن شب‌های بعد از مناظره خبری نیست. بچه که بودم دوستانم به من می‌گفتند بعد از هر خنده‌ای گریه‌ای هست. آن روزها آنقدر به این جمله باور داشتم که همیشه سعی می‌کردم از ته دل نخندم و اگر معلم سر کلاس درس برای تمرین اشتباهم دعوایم می‌کرد آن را به خنده‌های قایم باشک دو شب قبل ربط می‌دادم. حالا شده حکایت ما. نمی‌دانستیم برایمان چه خوابی دیده‌اند. برای همین بود که وقیحانه به دوربین نگاه می‌کرد و دروغ می‌گفت، می‌دانست که با برگه‌های رای قبلن هماهنگ شده است !

دیروز رفتم و درباره‌ی الی را دیدم. سکانس آخر هم حکایت ماست. بی‌ام و آرزوهای دهه‌ی هفتاد میلادی‌مان هنوز در ماسه‌های سال هشتاد و هشت گیر کرده است. در همان ساحلی که الی در آن ناپدید شد، باید هنوز و هنوز و هنوز همه با هم هل بدهیم شاید از ماسه‌ها جدا شود. شاید باز راه افتاد. فکر نکن مردم فراموش می‌کنند نگاه آخر ندا را، فکر نکن عکس‌های این روزها بایگانی می‌شوند و فکر نکن آبروی رفته‌ی اینها در جهان به جوی باز می‌گردد. یادت باشد که تنها پنج کشور تاکنون تبریک گفته‌اند. میر‌حسین موسوی هم از انتظار همه‌ی ما بیشتر مقاومت کرد و ایستاد و ایستاده است هنوز. ما هم پشت سرش می‌ایستیم، نیازی نیست به هم‌دردی مریم رجوی که پناهنده‌ی صدام بود یا اشک‌های تمساح ولیعهد برای ندا که نمی‌دانم چرا باور نکردم از ته قلبش باشد. شاید با خودش می‌گوید اگر پدر من هم اینطوری ایرانیان را در خیابان به گلوله می‌بست او الان پادشاه ایران بود.

امشب صدای الله و اکبر بلندتر بود. و مرگ بر دیکتاتور. هر شب بلندتر می‌شود. جوان‌ها یاد می‌گیرند کم‌کم که پدرانشان چگونه مستحکم‌ترین قلعه‌های دیکتاتوری را به زانو در‌آوردند. باید بهشان زمان بدهیم. به خودمان و کوچکتر‌ها. شب دراز است و قلندر بیدار، موسوی هست و کروبی هست و ما جوانان هستیم و نویت ماست برایشان خواب‌ ببینیم. ایرانیان خارج از کشور هم جلوی سفارت‌خانه‌ها توجه همه‌ی رسانه‌ها را جلب کرده‌اند. این موج سبز را نمی‌شود در قفس محصور کرد. حرمت‌ها ریخته شد و برهمه عیان شد برادربزرگ چه آرزویی برای شعارهای صادقانه‌ی دهه‌ی هفتاد پدرانمان دارد. شب‌ها روی پشت‌بام زیر آسمان تاریک به ستاره‌ها نگاه می‌کنم و آنقدر بلند فریاد می‌زنم که ندا صدایم را بشنود. تا شب ترک بردارد و سپیده از درز ابرهای درخشان به ما بتابد. آنقدر باید بلند فریاد بزنیم تا گوش‌های ناشنوایی‌شان بشنود. جمعه ظهر هم بادکنک‌های سبز را به آسمان خاکستری شهر می‌فرستیم تا چشم‌های تاریکشان شاید انعکاس رنگ دل‌های ما را در آسمان ببیند. یادمان باشد، همیشه مردم پیروز بوده‌اند، پینوشه، صدام، شاه، رفتنی‌اند. جنس حقیقت از نور است، نمی‌توان پنهانش کرد در صندوقخانه‌ی تاریک شهر. پیدایش می‌شود، یک روزی، یک جایی، در دست پسری باز، در چشم دختری شاید، در آه مادری، در افسوس پدری.

+ فرو ریخت پرها نکردیم پرواز
+ قرار نیست چیزی را فراموش کنیم
+ که انسان بمانی، که انسان بمانی، که انسان بمانی
+ تا همین لحظه‌ هم، ما برنده‌ایم
+ طویل‌ترین زنجیر انسانی در طولانی ترین خیابان دنیا برای ایران
+ عکس: اینجا

Send   Print

دیروز چه تلخ بودم. چه ناامید و بی‌نور. زن روزهای ابری حیاط دلم را آب‌پاشی کرد. لیلای لیلی مرا برد به سرزمین آرزوها. در این روزهای حساس نباید تلخ می‌شدم و نباید تلخ می‌نوشتم، نباید کسی را ناامید کرد. صدایم در نمی‌آید از دیشب، آنقدر بالای بام فریاد زدم و چند شبح سیاه همسایه‌های دور جواب دادند. ما نباید بترسیم، نباید عقب برویم ما با هم هستیم.

ما شب‌پرستان را شکست خواهیم داد. همیشه نور پیروز بوده هرچند دستانش خالی، دلش که باصفاست. هرچند خون بر جگر و داغ بر دل رسوایش دارد، دستانش در دست درختان سبز تاکستان است. آنقدر الله اکبر می‌گوییم که گلویمان خسته شود، اما سی سال دگر حرفی داریم خاطره‌ای داریم برای فرزندانمان تعریف کنیم. دست‌بند‌های سبزمان را نگاه می‌‌داریم به یاد روزهای سیاه. باز هم در خیابان‌ها سینه سپر می‌کنیم و با هر زحمتی شده اخبار و عکس‌های جنایت سیاه‌پوشان را برای دنیا می‌فرستیم تا رسواتر باشند. ما نمی‌ترسیم، بیشتر خواهیم بود و جز حقیقت چیزی نمی‌خواهیم. پدرانمان هم خواستند، حالا نوبت ماست. اگر امکان شرکت در تجمع‌ها را ندارید پشت میزتان اخبار را برای دوستانتان در سراسر دنیا بفرستید. بیکار نباشید. این یک خواهش است.

+ كشته نداديم كه سازش كنيم ، صندوق دست خورده شمارش كنيم
+ باز شوق یوسفم دامن گرفت ...
+ گوش کنید: جمعه با صدای فرهاد

پ.ن. امروز ساعت چهار همه در بهارستان

Send   Print
Send   Print

دهانم به لبخند باز نمی‌شود. لبانم به صحبت. چرا اینطوری شد؟ گناه ما چیست؟ گناه پدرانمان چیست که دوباره روزهای جوانی‌شان را می‌بینند باز مقابل چشمانشان؟ چرا ما؟ چرا مردان و زنان ایرانی؟ کسی هست بگوید کی تمام می‌شود؟ کسی هست بگوید کی بس می‌شود خیابان‌های فرش شده با خون هم‌وطنان ما؟ این‌ها که هدف گلوله‌ها قرار گرفتند عراقی نبودند، جنگ نبود، ما فلسطینی نبودیم و آنها اسراییلی نبودند، ما برای زمین‌های اشغال‌شده‌مان نمی‌جنگیم. اینها که به قصد کشتن مردان و زنان شهر آنها را با باتوم می‌نوازند بچه‌های همین شهرند. باور می‌کنید؟

صبح تا شب فکر می‌کنم آخرش چه می‌شود؟ موسوی و کروبی و خیل عظیم مردم موفق می‌شوند باطل کنند انتخابات را؟ یا اگر هر روز تعداد کمتری به خیابان‌ها بیایند چه؟ بعد از 10 روز همه چیز عادی می‌شود و زندگی روزمره آغاز. مردم در مکالماتشان می‌گویند حیف که مرد. ندا را یادت هست؟ آن مرد را یادت هست؟ عکسش را دیدی؟ برایت ای‌میل می‌کنم. و باز تکرار هر روزه‌ی یلدای سیاه. این روزها دلم گرفته و حوصله‌ی هیچ کاری ندارم. نمی‌دانم کی این اخبار بد تمام می‌شوند. کی به سرانجام می‌رسیم و آخرش مردم حق‌شان را می‌گیرند یا نه؟ به امید روزهای بهتر برای ایران. به امید خنده و دل‌های خوش. به امید آرزوهای سبز چشمان پرامید، شب‌های آرام و عشق و زندگی برای جوان‌های این سرزمین خسته.

+ بیا عاشقی کن دوباره
+ شهرزاد سپانلو: خاکسپاری شاخه‌ی جوان

Send   Print
We just asked: “where are our votes?” They answered: “you are knaves and rascals”

We asked: “what did you do with our votes?”
They answered: “You are mote and rubbish”

We asked: “How could you miscount our votes at the interior ministry?”
They answered us with batons, tear gas and guns.

We asked: “If they could put an end to this ridiculous puppet show of censorship & spread of lies on their TV and radio in the age of information and high-tech media”

We screamed out that people are not ignorant and illiterate who fall for your ticks and lies
One started running after us while swearing & swinging his stick around his head.
Another one charged toward women and men, holding a thick chain in his hand.

And another one looked through the eye piece of his gun, closed the left eye, zoomed in on the moving subject, and pressed the trigger after aiming at the target, a young woman’s heart from his own city. “Neda” as a generation was target of ignorance, dictatorship and religious fascism.

We said: “We just demonstrating peacefully and civilized as is mentioned and permitted in your own constitution, is that also the work of enemy ??????”

Prior to the Election Day we were “the brave children and youth of a great country” and from the next day they called us dirt, knaves and rascals.

We are not afraid, because the world is awake and sees what happens to us, our nation is mature and knows what to do, our generation is brave and willing to give blood and life to get the country back to the path of honesty, honor and pride once again.

+ photo: Here
+ Iran Election Fallout
+ Iran Crisis

Send   Print

ساعت 10:33 شب. صدای بلند الله اکبر مردم بر بام خانه‌ها کوچه‌های ایران را می‌لرزاند. مثل خاری در چشم دیکتاتورها شب را می‌شکند.

Send   Print
تنها پرسیدیم رایمان کجاست؟ گفتند: شما اراذل و اوباشید. پرسیدیم: رایمان را چکار کردید؟ گفتند: شما خس و خاشاک‌اید. پرسیدیم: چطور رای این موج بزرگ را چون شتری با بارش در وزارت کشور گم کردید؟ گفتند: جوابتان را تنها باتوم و گاز اشک‌آور و تک‌تیر‌انداز‌ها می‌دانند. پرسیدیم: لطفن بگویید این شعبده‌بازی مضحک را در دوره‌ی انفجار اطلاعات تمام کنند، مردم و جوانان یابو نیستند که کلاه سرشان برود آن هم به این گشادی. یکی فحش ناموسی می‌داد و با چماقش دنبالمان دوید، یکی دیگر با زنجیر به جان مردان و زنان و دختران و پسران هم‌‌وطن‌اش افتاد، دیگری در چشمی تفنگش نگاه کرد، چشم چپش را کمی بست و نشانه گرفت. قلب دختر شهرش را.

پرسیدیم: ما آرام و آهسته بر اساس اصل 27 قانون اساسی تنها راهپیمایی می‌کنیم. قانون اساسی را که خوانده‌اید؟ یا شاید آن هم کار بیگانگان است؟ گفتند: تنها تا جمعه 22 خرداد فرزندان غیور و عزیز میهن بودید، از 23 خرداد خار و خس و اراذل و اوباش شدید و خود خبر ندارید.

+ وقتی ندا برای همیشه ساکت می‌شود به دستور برادر بزرگ
+ ندای آزادی که در خون غلتید
+ مسعود بهنود: گریه‌ها باید کرد
+ بيانيه شماره 5 ميرحسين موسوی: نگذارید دروغگويان و متقلبان پرچم دفاع از نظام اسلامی را از شما بربايند
+ بیانیه‌ی محمد خاتمی: بستن راه اعتراض مدنی به روی مردم به معنی گشودن راه‌های خطرناکی است
+‌ نامه ميرحسين موسوی به شوراي نگهبان - شنبه بعدازظهر
+ بیانیه‌ی شماره 6 میرحسین موسوی، یکشنبه 31 خرداد
+ بیانیه‌ی کروبی خطاب به شورای نگهبان، جمعه 29 خرداد
+ سایت رسمی ستاد میرحسین موسوی
+ گزارش تصویری: بزرگداشت شهدای برخوردهای خشونت آمیز و تجمع سکوت در میدان امام خمینی با حضور میرحسین موسوی

پ.ن. فغان! که سرگذشت ما
سرود بی‌اعتقاد سربازان تو بود
که از فتح قلعه‌ی روسبیان باز می‌آمدند
" احمد شاملو "

Send   Print

چند روزی به دلیل سفر کاری دسترسی به اینترنت ندارم. امروز میدان آزادی و میدان امام حسین با جمعیت جوانان سبزپوش به هم وصل شدند. شاید بالغ بر دو میلیون نفر. با آرزوی موفقیت برای جنبش سبز.

Send   Print
اول: گوش کنید وحدت فرهاد را با شعر سیاوش کسرایی و موزیک اسفندیار منفردزاده. با عکس‌های این روزها می‌توان کلیپ‌های خوبی با ترانه‌ی وحدت ساخت.

دوم: راه‌پیمایی روز دوشنبه ساعت ۴ بعدازظهر از میدان انقلاب تا میدان آزادی برگزار خواهد شد. خود موسوی هم در آن شرکت خواهد کرد. چه مجوز بدهند و چه ندهند. اگر شدیداً با راه‌پیمایی برخورد کنند و نگذارند که برگزار شود، موسوی به حرم آیت‌الله خمینی خواهد رفت و در آن‌جا تجمع و تحصن خواهد کرد. اگر جلوی آن را هم به هر نحوی (بستن راه‌ها) بیگرند، موسوی به حسینیه جماران خواهد رفت و آن‌جا تجمع و تحصن خواهد کرد. میرحسین موسوی از حامیانش خواسته در این برنامه‌ها شرکت کنند، و چون رسانه ندارد مردم به هم خبر دهند. از طریق: آق بهمن

سوم: این روزهای بعد از 22 خرداد دیگر تکرار نمی‌شود. و این هفته‌ی تظاهرات خیابانی در تاریخ خواهد ماند. پس اگر تحریمی بودید یا رای دادید چه موسوی چه کروبی چه رضایی برای کمک و شرکت در مقاومت مدنی و دور از خشونت انگیزه‌ی کافی دارید. گروهی می‌توانند بیشتر نقش خبرنگاران را بازی کنند و آخرین عکس‌ها و فیلم‌های جنایات گارد ضد شورش را به دنیا نشان دهند. دو روز گذشته من 16 ساعت مقابل لب‌تاپم با سرعت کاهش یافته‌ی خطوط اینترنت کشور آخرین خبرها را روی وب منتشر می‌کردم. امشب هم در خیابان آنقدر فریاد زدیم تا صدایم گرفت.

چهارم: در مبارزه‌ی مدنی‌تان و بدور از خشونت! می‌توانید بگذارید این صفحه‌ی فارس نیوز هر ثانیه یک بار لود شود و با افزایش بار، سایت داون شود. صفحه را باز بگذارید. و فاتحه‌ای نثار روح پرفتوح فارس نیوز کنید. رجا نیوز هم همینطور. از طریق بالاترین.

پنچم: خبرهای بد کوی دانشگاه، 18 تیر را خاطرم آورد. هرچقدر خشونت در خیابان‌ها بیشتر شود عمر مقاومت ما کوتاهتر و سرکوب آن با باتوم و گاز اشک‌آور آسانتر خواهد بود. باید سعی کنیم مدنی و دور از خشونت مسیر بعد از انتخابات را برای احمدی‌نژاد بیشتر ناهموار کنیم. با اخباری که از خیابان‌های ایران برای دنیا فرستاده می‌شود روز به روز به شک سران دنیا برای تبریک به رییس‌جمهور 24 میلیونی ایران افزوده می‌شود.

ششم: بروید در سایت ‌CNN و در سمت راست در نظر‌خواهی شرکت کنید و نه پاسخ دهید.

هفتم: همچنان امیدوارم موسوی روی حرف‌هایش بایستد و نقش رهبر این جنبش را بتواند به خوبی بازی کند. در راهپیمایی فردا حرف‌های زیادی در میدان آزادی خواهد داشت که برای همه‌ی ما و ادامه‌ی این راه مفید خواهد بود.

هشتم: چه جمله‌ی پرمفهومی است دکلمه‌ی ترانه‌ی وحدت، حتا می‌تواند روی پلاکارد‌های فردا نوشته شود: حکومت به کفر می‌ماند به ظلم نه !

نهم: درخواست داده بودم برای کار در بی‌بی‌سی فارسی. و هفته‌ی پیش نامه آمد که قابلیت‌های لازم را نداشته‌ام. کمی برخورنده بود. یکی دو روزی ناراحت بودم. اما فکر می‌‌کنم یک بلاگر آنلاین مستقل بودن شاید لذت بیشتری برایم داشته باشد. گرچه کار در بی‌بی‌سی با این مدرک تحصیلی من هیچ سنخیتی نداشت. فقط محض کنجکاوی بود. شاید من به جای گرفتن این مدرک دکترا باید خبرنگاری می‌خواندم.

+ عکس: Daylife

Send   Print
قرارمان این نبود. ما مسالمت‌آمیز به سوی دموکراسی حرکت کردیم و آنها با دشنه و دروغ جواب دادند. آمارهای بیرون آمده از وزارت کشور رای ‌های موسوی و کروبی را به ترتیب 19 و 13 میلیون اعلام کرده‌‌اند. ما نمی‌خواستیم شورش شود و چماق و باتوم و گاز فلفل و اشک‌اور در میدان سخن بگویند. دروغ و شیادی احمدی‌نژاد بر همه معلوم است. کجایند آن 24 میلیون؟ چرا برای شادی بیرون نمی‌آیند؟ از شعبان بی‌مخ و احمدی‌نژاد تاریخ یکسان یاد خواهد کرد، نمی‌دانم موسوی و کروبی توان قرار گرفتن درکنار مصدق را دارند و ماندگار خواهند شد؟ همه‌چیز به برنامه‌های عملی و مردمی این دو بستگی دارد. جا نزدن و شجاعت‌شان این روزها مشخص خواهد شد. در طول روزهای عمرمان در جمهوری اسلامی خیلی چیزها دیدیم. 18 تیر، قتل‌های زنجیره‌ای، کشته‌شدن انسان‌های بیگناه، و صدها مورد دیگر، جز کودتا در روز روشن و دروغ‌گویی به مردمی که به مدد اینترنت و مدیا این روزهای نمی‌گذارند کلاهی سرشان برود. به امید پیروزی مقاومت‌های مردمی در برابر شیادان دروغ‌گو.

پ.ن. لینک‌های این پست با جدیدترین اخبار به روز خواهند شد.

+ آخرین اخبار انتخابات را از اینجا پیگیری کنید
+ اعتراض مراجع تقلید
+ فاتح:مردم در دام آشوب ها گرفتارنشوند/خواستار آزادی دستگیرشدگان،رفع فیلتر قلم ورفع پلپ کلمه سبزهستیم
+ موسوی و کروبی تحت بازداشت خانگی نیستد
+ آخرین عکس‌های ایران
+ Newsweek: ‘It’s a Coup d’Etat’
+ کرباسچی : برنامه هایی به صورت عملیاتی برای دفاع از آراء در حال تدوین است
+ درگیری های بسیار شدید در تهران
+ گزارشی از وضعیت سیاسی تهران در ساعات گذشته
+ درخواست صدور مجوز برای راهپیمایی آرام حامیان موسوی در سراسر کشور
+ باز هم فیلم از تظاهرات در خیابان ولی عصر - 23 خرداد 1388
+ Ahmadinejad: Clashes over election 'not important'
+ استعفای جمعی استادان دانشگاه شریف در اعتراض به تقلب در انتخابات
+ تظاهرات امروز 24 خرداد 1388 در تهران
+ بیانیه جدید میرحسین: تقاضای خود را برای ابطال نتایج انتخابات به شورای نگهبان ارایه کردم
+ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم نتایج این انتخابات را رد کرد
+ تظاهرات در خیابان فاطمی
+ فرار پلیس ضد شورش
+ بیانیه دوم کروبی:احمدی نژاد را رئیس جمهور ایران نمی دانم
+ فیلطر.ش.کن
+ گزارش ابطحی از شب گذشته؛ خاتمی تاکید دارد موسوی را نباید تنها گذاشت
+ Biden has doubts about Iran's presidential vote
+ دوستانم از میدان کاج سعادت آباد زنگ زدند و از درگیری شدید بین مردم و گارد ضد شورش خبر دادند. مردم آنها را لاک‌پشت‌های نینجا می‌نامند و می‌گویند به زبان عربی صحبت می‌کنند و شاید اهل لبنان باشند. مردم بین خود خبر راهپیمایی فردا ساعت 4 از میدان انقلاب تا میدان آزادی را پخش می‌کنند.
+ فید سایت قلم‌نیوز
+ حمایت مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم از راهپیمایی حامیان موسوی
+ راهمپیمایی حامیان موسوی فردا دوشنبه ساعت ۱۶
+ صدای الله اکبر و مرگ بر دیکتاتور خیابان‌هایی تهران را پرکرده است.
+ تظاهرات امروز در خیابان ولی عصر و حمله پلیس ضد شورش
+ وقتی پلیس ضد شورش به زن ها هم رحم نمی کند

Send   Print
دارن همه رو در شهر می‌زنن. گریه کردم کمی به حال خودمون. تلفنم مدام زنگ می‌خورد. متاسفم که رای‌مون را در سطل آشغال ریختیم. شهر حالت عادی ندارد. امیدوارم موسوی و کروبی به مردم ثابت کنند که زیر بار دیکتاتوری نخواهند رفت. شاید طوری مردم را می‌زنند که اسرائیلی‌ها فلسطینی‌ها را نزنند. امیدوارم موسوی آنقدر جرات داشته باشد که با مردم باشد تا با دیکتاتور. امروز را در تاریخ ثبت خواهند کرد. لعنت به استبداد.

+ ویدئوی اول
+ تصاویر دیگر
+ عکس‌های بیشتر
+ عکس‌های بیشتر
+ فیلم انفجار اتوبوس در خیابان تخت طاووس تقاطع قائم مقام
+ در تبریز مردم با یگان ویژه درگیر شده اند
+ ازدحام گسترده مردم در خیابان ولی عصر
+ سی ان ان از قول شاهدان عینی گزارش داده است که یک مرد جوان در میدان ونک، با ضربه پلیس کشته شده است
+ عکسی از ضرب و شتم وحشیانه یک زن جوان توسط پلیس
+ مخملباف از کودتا می‌گوید
+ آشوب در تهران
+ تیراندازی در تهران
+ آخرين خبر: حمله نيروهای ضد شورش به مردم در خيابان ولی عصر
+ عکسی از ضرب و شتم وحشیانه یک زن جوان توسط پلیس
+ جنبش سبز باید در خیابان بماند
+‌ آخرین ویدیوهای سی ان ان از اوضاع ایران با کرسیتین امانپور
+ نا آرامی در تهران ساعت چهار
+ گونی‌ای که به جای کلاه بر سرمان رفت
+ فیلم‌های مختلف تظاهرات
+ موسوی: با تمام توان شکایاتمان را پیگیری می‌کنیم
+ تظاهرات در تهران در حمایت از موسوی
+ فیلمی از ضرب و شتم معترضان به نتیجه انتخابات دهم
+ عکس‌های یاهو نیوز
+ Iran Election: Iranians fight for their stolen votes
+ اینجا تهران است انتخابات 88
+ می‌جنگم ، می‌ميرم ، رای مو پس می‌گيرم
+ Time: Protests Greet Ahmadinejad Win in Iran: 'It's Not Possible!'
+ دولت اوباما به نتایج انتخابات ایران بدبین است
+ مسعود بهنود: شبه کودتا، مسوولش کیست
+ گالری عکس: نا آرامی در تهران پس از اعلام نتایج انتخابات 5
+ گالری عکس: نا آرامی در تهران پس از اعلام نتایج انتخابات 4
+ گالری عکس: نا آرامی در تهران پس از اعلام نتایج انتخابات 3
+ گالری عکس: نا آرامی در تهران پس از اعلام نتایج انتخابات 2
+ گالری عکس: نا آرامی در تهران پس از اعلام نتایج انتخابات 1
+ tehran protests against election results
+ خطاب به رهبران کشورهای جهان
+ فیلم محسن سازگارا - تحلیل کودتای 22 خرداد
+ فیلم درگیری در اسکان - میرداماد
+ راه پيمايي معترضان به نتايج انتخاباتي در خيابان وليعصر
+ اخبار انتخابات و شلوغی‌ها روی CNN
+ Police invasion on people tehran vanak Sq 13 June 2009
+ عکس از تلویزیون ایران. آرای رضایی کم شد؟
+ مهاجرانی: رهبری معظم تصمیم گرفتند حکومت اسلامی را جایگزین جمهوری اسلامی کنند.
+ کودتایی برای نابودی انتخابات
+ آخرین عکس‌های تظاهرات تهران
+ بعدن برای نوه های مان تعریف می کنیم
+ گزارش تصویری رویترز و آسوشیتدپرس از اعتراض مردم به تقلب در انتخابات- ۱
+ گزارش تصویری رویترز و آسوشیتدپرس از اعتراض مردم به تقلب در انتخابات -۲
+ روزهای سخت در انتظار خامنه‌ای و نوچه‌هایش
+ Election battles turn into street fights in Iran
+ به کجا کشید کار ....
+ امضا کنید:
Objection to Fraud in Iran's Presidential Election
به ابتکار بلوچ عزیز

Send   Print

برای ثبت در تاریخ می‌نویسم. دارم دیوانه می‌شوم. ساعت پنج صبح است و هوا روشن شده. نتیجه‌ها به طرز احمقانه‌ای نشان‌دهنده‌ی تقلب است. در عرض سه ساعت ده میلیون شمردند و بعد از چهار ساعت 24 میلیون.

اس‌ام‌اس ها قطع است. اینترنت پرسرعتم قطع است. بی‌بی‌سی فارسی پارازیت دارد. با دایل آپ دارم می‌نویسم. حرفی ندارم. شوکه هستم. سر درد. عصبانی. و بدبخت. امیدوارم کروبی و موسوی با اتحاد خودشان جلوی این کودتای دموکراتیک بایستند. متاسفم برای خودم. برای شهرم برای کشوری که در آن به دنیا آمدم و برای همه‌ی آرزوی‌های احمقانه و حقیرم. بدبختی سرنوشت ایران است گویا.

جز بغض چیزی ندارم اینجا بنویسم. لعنت ...

Send   Print
باید در دستگاه ماهور و به ریتم لطفی و صدای شجریان امروز به دنیا سلام کنیم. باید بعد از سی سال از اجرای تصنیف در دانشگاه ملی دوباره بر لب بخوانیمش. چندین باره و با لبخند. باید زمزمه‌کنان و با دلی سبز پای صندوق‌ها قدرت خود نشان دهیم و به دوستان سبز‌پوشمان با مهر بنگریم که این روزها، نادر اند و کمیاب. هر سی سال یکی شکوفه‌ای در تاریخ به گل می‌نشیند. از روزهای پرتلاطم مصدق تا شب‌های تکرارنشدنی اواخر دهه‌ی پنجاه و اینک در آستانه‌ی تحولی دیگر، بر لب بام سرنوشت، ایران دوباره و چندباره ایستاده است.

آنانکه سخن از تحریم می‌گویند تنهایند. و این سیل جمعیت را چشمان دگم‌شان شاید نبیند. اینک برای بهتر بودن، برای ارزش نهادن به هنر و هنرمند و معلم و کارگر و استاد و دانشجوی محروم باید بد را به شیاد ترجیح داد. پرواضح است این انتخاب بد و بدتر دیگر نیست. باید امروز نشان دهیم دیگر خواهان دروغ و خواری و ذلیل بودن در دنیا نیستیم. ما خواهان انگشت‌نگاری و متهم‌ دایمی بودن در فرودگا‌ه‌های دنیا نیستیم. ما سینما می‌خواهیم کمی ادبیات بی سانسور، کمی ‌شادی و فریاد با هر رنگی، سبز و قرمزش فرقی ندارد برایمان. ما دچار کمبود خنده شده‌ایم و حالا نوبت ماست که برای حق‌مان تلاش کنیم که سیاه‌پوشان با نیزه، خواهان خاموشی ما هستند تا بساط دیکتاتوری را کامل بر سفره‌ی ایران بچینند.

و اینک نوبت ماست که در گذرگاه به لباسمان ایراد گرفتند و بغض کردیم، نوبت ماست که سینمایمان را کنار خیابان حراج کردند، نوبت ماست که کتاب‌های نازنین‌مان را – تنها دریچه‌های رو به نور را – سانسور کردند و دم نزدیم، نوبت ماست که ستاره‌دارمان کردند و تنها گریستیم، نوبت ماست که سهمیه بستند بر جنسیت‌مان و خندیدند بر توقیف روزنامه‌هایمان. شاید امروز فقط وقتش باشد و دیگر حقی نداشته باشیم. شاید برای کمی خنده و عشق و دانایی، امروز وقت داشته باشیم. این فرصت را از دست نمی‌دهیم. سیاه‌پوشان در لجن افکارشان بی‌صدا غرق خواهند شد. زنده‌باد لبخند سبز این روزهای جوانان ناامید و خسته. زنده‌باد خنده‌های تلخ پدرانی که چندین بار تاریخ برسرشان چون امروز نازل کرده و هر بار مایوس‌تر از قبل در میانه‌ی راه برگشته‌اند. به ‌امید شادی بیشتر، صلح و دوستی با دنیا.

+ گوش کنید: ای ایران. شجریان
+ عکس: Yaldabox
+ صدای تو خوب است
+ گزارش کریستین امانپور برای سی‌ان‌ان
+ به خاطر این‌که روزی می‌خواسته معمار و نقاش و روزنامه نگار باشد
+ ازاین‌طرف آن‌طرفِ این‌روزها
+ یادآور سی سال قبل

Send   Print
از دیشب تا الان سه نفر تحریمی را راضی به رای دادن به موسوی کردم. طرفداران موسوی به وضوح شهر را در تصرف خودشان دارند. زنجیره‌ی سبز دیروز این را به خوبی نشان داد. شهر تب دارد انگار، همه چیز ملتهب است و همه برای رفتن احمدی‌نژاد بی‌تابی می‌کنند. همه هم در عین حال می‌ترسند از احتمال تقلب. با وجود اس‌ام‌اس و فیس‌بوک و بلاگ‌ها فاصله‌‌ی مردم و اخبار کمتر از چهارسال قبل شده است. کوچکترین خبرها برای دوستان اس‌ام‌اس می‌شود. حالا دیگر مامان و باباها هم به طور حرفه‌ای اس‌ام‌اس باز شده‌اند.

همه امیدوارند تقلبی نباشد تا شنبه جشن پیروزی بگیرند. با وجود بازی تیم‌ملی فوتبال در عصر امروز پیش‌بینی می‌شود در صورت برد یا حتا باخت، آخرین روز تبلیغات رسمی شلوغ‌ترین روز خیابان‌ها هم باشد. بعضی‌ها هم امیدوارند که موسوی و احمدی‌نژاد به دور دوم بروند تا این کارناوال‌های شادی و رقص شبانه و آزادی مردم و داخل آدم حساب شدن و نبودن گشت ارشاد یک هفته‌ای بیشتر ادامه داشته باشد. هرچه باشد این روزها به مردم خوش می‌گذرد.

+ زنجیره‌ی سبز انسانی روز دوشنبه از تجریش تا را‌ه‌آهن
+ عکس: نگاه سبز

Send   Print
به جز جمعه سه روز دیگر باقی است. سه روز سرنوشت ساز. امشب من در چهارراه‌ها در ترافیک‌ها حتا با ماشین کناری صحبت می‌کردم تا اگر تحریمی بودند بتوانم از همان فرصت کم استفاده کنم و یک جای خالی را به یک رای سبز تبدیل کنم. شهر از ساعت پنج عصر به بعد عملن فلج است. همه گویا کاری واجب‌تر از کسب و کار دارند. مردم وسط خیابان‌ها راه می‌روند. همه جا سبز است و امروز زنجیره‌ی انسانی سبز از تجریش تا راه‌آهن شهر را سبز کرد.

اگر هر کدام از ما در سه روز باقی‌مانده هر روز دو نفر از دوستان نا‌امید تحریمی را به رای سبز تبدیل کنیم هر کدام شش رای در روز جمعه خواهیم ساخت. شاید دوستان ما قلبن تحریمی باشند اما با اصرار با خواهش و درخواست ما قبول کنند به رسم دوستی فقط، جمعه رای‌شان را سبز بیاندازند. برای اطمینان دوستانمان می‌توانیم قول دهیم اگر با ریاست جمهوری موسوی اوضاع بدتر شد تقصیر ما باشد و اگر بهتر شد به کام خودشان. از امروز شروع کنیم. با هر میزان تقلب وقتی سونامی سبز، جمعه بر سرشان ویران شد دیگر توان شیادی و دروغ‌گویی نخواهند داشت.

+ به خاطر سنگفرشی که مرا به تو می‌رساند
+ ديوانگی در تهران يا نگاهی به شعارهای اين روزهای مردم
+ شب های تهران حال و هوای روزهای انقلاب دارد اما…
+ خیابان‌های تهران و انتخابات
+ نگاه سبز
+ باهم‌بینانه‌ی این‌روزها
+ حوزه‌های رای‌گیری در امریکا
+ شعارهای ولی‌عصر / زنجیره سبز حامیان موسوی
+ فریاد تاریخی آی دزد
+ پیام میرحسین موسوی به ایرانیان مقیم خارج از کشور

پ.ن. این طرح را منتشر کنید و به دوستانتان اطلاع دهید تا تحریمی‌ها‌ی بیشتری را سبز کنیم.

Send   Print
کروبی و موسوی با کمک هم مشت پینوکیو را مقابل چشم همه باز کردند. یکی از بیادماندنی‌ترین شب‌های بهار 88 یا حتا چهار سال اخیر. و ده دقیقه‌ی پایانی موسوی در اعتراض به مجری با لحن محکم و استوار و عصبانی قصر شنی احمدی‌نژاد را با موجش فرو ریخت. زیر باران شدید نیمه‌‌شب تهران جوانان برای تشکر از اتحاد استراتژیک دو کاندید اصلاح‌طلب باز هم به خیابان‌ها ریختند و بر علیه دروغ و کینه و دیکتاتوری شعار دادند.

+ ما رای می‌دهیم
+ ستاره‌های سبز
+ فیلم تبلیغاتی موسوی ساخته داریوش مهرجویی

پ.ن. مهمان دیسکوی سرزمین رویایی باشید: موزیک پایانی فیلم برای الی

Send   Print

اول: من تحریمی بودم. تا هفته‌ی پیش. نه از تحریمی‌های دگم. که پایشان را در یک کفش می‌کنند و دیگر خبرها را نمی‌خوانند و طبق رویه‌ی چند سال گذشته به حساب خودشان ثابت قدم‌اند. از دوشنبه‌ی پیش تصمیم گرفتم رای بدهم. این یک درک خاص شخصی است از اطرافم. در طی سی سال اخیر هیچ انتخاباتی را به اهمیت ریاست جمهوری دهم ندیدم. مردم همه سیاسی شده‌اند. مخصوصن بعد از مناظره‌ی موسوی و احمدی‌نژاد. این بار باید بین دروغ و راستی و شیادی و صداقت و نفرت و آرامش انتخاب کنیم.

دوم: برای کسانی که در خارج از ایران‌اند تحریم ساده‌تر است. آنها با تمام وجود در معرض آثار عمل‌شان نیستند. ما باید یک مترسک دروغ‌گو را تحمل کنیم. ما باید پشت در سفارت‌ها بخوابیم برای شاید ویزایی. آنها می‌توانند اخبار ایران را هم نخوانند. مناظره‌ها را هم نبینند و بگویند به من چه؟ شوری که در مردم هست که شاید موجب یک سونامی بزرگتر از دوم خرداد شود را نادیده بگیرند. حتا می‌توانند بیشتر در میان کلامشان از کلمات انگلیسی استفاده کنند. یا حتا به جای مناظره‌ها که در ایران با جیغ و سوت و کف همراهی می‌شود بنشینند و فاکس نیوز نگاه کنند.

سوم: اینترنت پرسرعت من دو روز است مشکل دارد. گویا از مرکز مخابرات برایش خوابی دیده‌اند. نمی‌دانم چه برنامه‌ای برای هفته‌ی آخر در نظر دارند که از الان کم‌کم خودش را دارد نشان می‌دهد.

چهارم: در میان اطرافیانم همه بین کروبی و موسوی مردد هستند. حتا آنها که تحریمی بودند و تصمیم به رای دارند هنوز تصمیم قطعی نگرفته‌اند. صراحت و شخصیت و تجربه‌ی موسوی و از آن سو شجاعت و نترس بودن و زیر بار حرف زور نرفتن شعار‌های رادیکال‌تر و حتا صحبت از حجاب اجباری و نظارت استصوابی و اصلاح قانون اساسی در جبهه‌ی کروبی همه را مستئصل کرده است.

پنجم: آنچه من در جامعه می‌بینم بیشتر نزاع‌ها بین موسوی و احمدی‌نژاد است. شاید این دو به دور دوم راه پیدا کنند. و در دور دوم با توجه به ریخته شدن آرای کروبی برای موسوی شانس او بیشتر است.

ششم: کاش کروبی و موسوی ائتلاف می‌کردند.

هفتم: جواب‌های دندان‌کشن کروبی خوب احمدی‌نژاد را کیش و مات کرد. او آماده‌تر و قوی‌تر از موسوی روی رینگ آمد، اما صحبت‌هایش همراه با هیاهو و فریاد بود. کاش آرامش موسوی را در گفتار داشت. احمدی‌نژاد در هر دو شب مات شد. اما چون خودش را به خواب زده‌ است به این زودی بیدار نخواهد شد.

هشتم: تهمت‌هایی که تمام تایید صلاحیت شده‌ها به هم حواله می‌کنند گاهی ما را یاد برنامه‌های کانال‌های مخالف ماهواره‌ای می‌اندازد. حال که تایید صلاحیت‌ شده‌ها اینطور برای در اختیار گرفتن دولت پرونده‌های هم را برملا می‌کنند، اگر از اپوزسیون کسی کاندیدا بود چه بلوایی می‌شد؟ اینها خودشان با خودشان پدرکشتگی دارند انگار. عنان از کف داده‌‌اند و هم را دوست دارند اما برای هم متاسف‌اند. هر کدام دو جین پرونده‌ی خلاف‌‌کاری‌های طرف مقابل را زیر بغل دارند. اگر اکبر اعلمی و قاسم شعله‌سعدی هم بودند که شاید کار به فحاشی کشیده می‌شد. وقتی در دایره‌ی خودی‌ها دعواست و عکس همسر رقیب را برای مچ‌گیری رو می‌کنند وای به حال ورود غیر‌خودی‌ها به این دایره‌ی تنگ.

نهم: در کارناوال‌های شبانه‌ی مردم که از 9 شب گاهی تا 4 صبح برپاست، طرفداران احمدی‌نژاد با موتورها و وانت‌هایشان با پرچم ایران متمایز‌اند. گاهی شاید از صاحب منصبان شمال شهر هم که چیزی از دولت به او رسیده باشد بیینی که پوستر احمدی‌نژاد چسبانده باشد. بقیه‌ی مردم عادی بین موسوی و کروبی با غلبه‌ی موسوی شاخص‌تراند. امیدوارم رای‌های مردم ساده‌ی جنوب شهر و مناطق محروم و روستاها که چشم به گونی سیب‌زمینی از دولت دارند و دنبال یک شخصیت هوچی و دروغ‌گو و جنجالی هستند به رای اکثریت غالب نشود. همچنین آن چند میلیونی که قرار است تقلب شود، مثل دوره‌ی قبل با کمک بازو‌های پنهان احمدی‌نژاد که این روزها با اتکا به آنها همه را دارد متهم می‌کند.

دهم: به آنها که نمی‌خواهند رای بدهند باید بگویم تمام دلایلتان را می‌دانم. خودم تا هفته‌ی پیش آنها را برای دوستانم از بالا تا پایین نقل می‌کردم. اما باید عادت کنیم کمی دینامیک باشیم. قابلیت تغیر فکر و تصمیم داشته باشیم. دگم و لجوج روی حرفی که شاید در دل از آن پشیمان هم باشیم نایستیم. این ویژگی بارز محافظه‌کاران است. آنها همه چیز را همانطوری می‌خواهند که قبلن بوده است. ببینید اطراف را. بخوانید این همه خبر و سایت و تحلیل و مناظره و باز کنید چشمانتان را که نتیجه‌ی تحریم در شرایط کنونی به نفع فقط احمدی‌نژاد است. یعنی شما با تحریم‌تان غیرمستقیم به احمدی‌نژاد رای می‌دهید. پس گرچه شاید هیچ کدام از این دو کاندیدای اصلاح‌طلب آن چیزی نباشد که من و شما می‌خواهیم اما بدانیم حداقل قدمی به جلو خواهیم رفت. از عقب‌گرد احمدی‌نژاد و رسوای عالم شدن در دانشگاه کلمبیا و دوربان سوییس و .... بهتر است. آن وقت به مردم دنیا نمی‌توانید بگویید این ریس جمهور ما نیست چون من تحریم کرده بودم. دوباره همان افتضاحات سیاسی به نام انتخاب ایرانی ثبت می‌شود. تحریم در شرایط فعلی کارساز نیست.

Send   Print
کار دوستان من در شب‌های اخیر رفتن به پارک وی از ساعت 11 شب تا 3 صبح است. داغ‌ترین نقطه‌ی تبلیغاتی تهران. در شهر‌های دیگر هم کارناوال‌های جوانان به نفع کاندیدا‌‌ها تا پاسی از شب به تبلیغ و فریاد و خواندن شعار‌های تند مشغول‌اند. شاید نبودن آزادی برای به راه‌انداختن کارناول‌های شادی در 30 سال اخیر دلیل این وضعیت باشد. آنطور که پیداست طرفداری از کاندیدایی خاص و تبلیغ برای او بهترین سرگرمی دختران و پسران جوان در روزهای در پیش روست.

+ عکس: بی‌بی‌سی
+ باهم‌بینانه‌های این روزها

Send   Print

به یاد سالیان گذشته گاهی دلت برای بعضی از دوستانت تنگ می‌شود. چه آنها که از زبان تلخشان رنجیده بودیم مثل حسین درخشان که این روزها در بند است و خوب است یکی از خواسته‌های انتخاباتی دانشجویان آزادی بلاگرها باشد و آزادی بیان و دنیای سایبر. چه آنها که شیرین بودند و عزیز هستند هنوز چون هاله‌ی سرزمین آفتاب، آلیس، شبح و ...

گاهی به بلاگ‌هایی که خاک می‌خورند مثل یک کتاب کهنه‌ سر رف - و کسی نیست دیگر گردگیری‌شان کند - نگاه می‌کنم و دلم می‌گیرد. انگار نه انگار زمانی این آدرس‌ها بروبیایی داشتند و روزی یک بار خیلی‌ها مثل من آنها را چک می‌کردند. در این روزهای شلوغ انتخاباتی که هر لحظه اخبار داغ‌تر می‌شوند یادشان را گرامی می‌دارم و فکر می‌کنم اگر بودند چه می‌نوشتند. امیدوارم حسین درخشان زودتر آزاد شود شاید نتیجه‌ی اعتمادش و حس‌ظن‌اش را گرفته باشد و با عقاید جدیدی دوباره بنویسد.

+ پرستو کجاست این روزها ؟

Send   Print
شهر در دست آرزوهای ماست. در دست رویاهای جوانان ناامید. این روزها شهر می‌خندد. پر از رنگ است و پر از شور و شوق فردای نزدیک. روبان‌های سبز، سنجاق سینه‌های رنگارنگ، میدان‌های شلوغ و چهارراه‌های پرهیجان جای همه‌ی روزهای گرم و تف‌زده‌ی خاکستری گذشته را گرفته‌اند. کسی به کسی اخم نمی‌کند، کسی نمی‌پرسد از نسبت دو جوان با هم و کسی شک نمی‌کند به ایستادن و خندیدن در پیاده‌روهای پرسر و صدا.

شهر در دامان ما می‌خندد. هوا سودای گرم شدن ندارد و باد خنک اواخر بهار آدم‌های شهر ما را وسوسه می‌کند. پرنده‌ها روی سیم‌های برق از این آزادی کوتاه‌مدت استفاده می‌کنند و قفس را فراموش کرده‌اند. ون‌های سبز و آجان‌های سر چهارراه برای لباس من و تو، انگاری هیچ وقت نبوده‌اند. هرکس روبانی بر دست دارد و سربندی بر سر، یا شاید از ماشین‌اش نوارهای سبز آویزان کرده است، یا حتا عکس‌های آن شیخ شجاع را. همه می‌خندند. پنداری قراری با هم دارند و نقشه‌ای در سر که هنوز مانده‌ تا اجرایش کنند.

چشم‌ها با هم سخن می‌گویند و دل‌ها در تب و تاب فردایی آزادتر، بی‌دروغ‌تر، انسانی‌تر، قانونی‌تر، می‌سوزند. کنار زمان ایستاده‌ام و به جوان‌ها فکر می‌کنم و خوشحالم. کاش همیشه شهر ما اینقدر خوشحال بود، زنده بود، نفس می‌کشید، می‌خندید و آدم‌ها از اینکه انسان‌اند و حقوقی‌ دارند در دلشان رنگ شادی می‌گرفتند. کاش بعد از تمام شدن وعده‌ها و آرزوهای موعود برای مردم این سرزمین، کارناوال‌های شادی برپا باشند و بیاموزیم که باید بخندیم و بیاموزیم که می‌شود طریق دیگری هم زیست، با رنگ، با شور، با شادی، با احترام به خود و دیگران. چنین باد.

+ كاش هميشه انتخابات رياست‌جمهوری بود
+ عکس: از اینجا

Send   Print

شاید وقتی بنیامین نتانیاهو نخست وزیر محافظه‌کار اسراییل به همراه باراک اوباما روی سنگ‌های مرمر کاخ سفید قدم می‌زدند تا به سالن کنفرانس وارد شوند، فکر نمی‌کرد اوباما آنچنان با قاطعیت از توقف شهرک‌سازی صحبت کند و خواهان دو کشور مستقل فلسطین و اسراییل در کنار هم شود. گرچه دو روز بعد وزیر خارجه‌ی کابینه‌ و رقیب دیرین اوباما دوباره‌ در مقابل دوربین خبرگزاری‌ها تاکید کرد که منظور اوباما کاملن روشن بوده است، ایشان خواستار توقف سریع در انجام شهرک‌سازی‌ها در کرانه‌ی غربی هستند.

چالش جدید پیش‌روی کابینه‌ی نتانیاهو در حالی با پایان سفرش به امریکا آغاز شد که او هرگز در چنین شرایطی فکر نمی‌کرد دوستان غربی اینچنین با قاطعیت از توقف شهرک‌سازی صحبت کنند در صورتی که کابینه‌ی او شهرک‌سازی را حق طبیعی ساکنان کرانه‌ی غربی برای گسترش خانه و کاشانه‌شان می‌داند. حقی که برای مردم فلسطین تاکنون تحقق پیدا نکرده است. اینچنین بود که ناظران سیاسی فضای حاکم بر مذاکرات را سرد توصیف کردند.

کابینه‌ی نتانیاهو تنها یک روز پس از تاکید هیلاری کلینتون بر توقف شهرک‌سازی و سخنان چند روز پیش ریس‌جمهور کشورش مجبور به پاسخ شد. پاسخی که کوتاه بود و روشن همانطور که عده‌ی زیادی از آگاهان سیاسی در انتظارش بودند. آنها با رد درخواست امریکا برای توقف شهرک‌سازی، آن را نیاز طبیعی مردم اطراف اورشلیم دانستند که در هر صورت طبق هر عهد‌نامه‌ی صلحی در دست اسراییل باقی‌ خواهد ماند. حال باید دید فشار سیاسی پیش‌روی کابینه‌ی راست‌گرای اسراییل قادر است با توقف شهرک‌سازی روند مذاکرات صلح را در جاده‌ای هموار سرازیر کند؟ و آیا دولت اسراییل با پذیرش یک دولت مستقل فلسطینی در جوار خود چراغ سبزی به مذاکرات نشان خواهد داد؟ اینها سوالاتی هستند که شاید گذر زمان پاسخشان را روشن کند.


Send   Print
یک دنیای کوچک پر از رویا، یک دل بزرگ که حاضر است برای ادامه‌ی بازی همه را ببخشد، یک نگاه آرام و صاف و مهربان. بی‌دغدغه، بی‌ریا، بی‌دروغ. همه‌ی دنیا در بازی‌های عصرهنگام خلاصه می‌شود و شب باز به امید بازی‌های جدید فردا. یک عروسک، یک ماشین کوچک بدون چرخ، یک توپ پلاستیکی که با آن می‌شود تا آخر دنیا دوید همه‌ی دارایی‌اش هستند.

+ سایز بزرگتر را اینجا ببینید. تهران، کاخ سعدآباد.