Send   Print

از کنار پنجره، برف‌ها را نگاه می‌کنم. چای داغ دوغزال را سر می‌کشم. سعی می‌کنم دانه‌های سفید برف را دنبال کنم. دانه‌های برف مثل آدم‌ها می‌مانند، از بالا می‌افتند با هزار آرزو و سرانجام در پشت سفیدی یاد یکدیگر گم می‌شوند. گاهی یکی جلوتر می‌آید و باز محو می‌شود. یا آن یکی که از همه عقب‌تر بوده راست می‌نشیند کف دستت. آب می‌شود و همه‌ی حس زندگی‌اش را، سرمایش را، به تو می‌دهد.

سعی می‌کنم فکرم را جمع کنم و به زندگی فکر کنم. به عصر اسفند ماه هشتاد و پنج. به هر آنچه زیبایی است در زندگی. به همه‌ی همه‌ی دنیا با هم. به فرعون، به شقایق، به هامون، به شوپن، به جنگ و صلح، به دشت‌های تشنه، به ماه کامل، به چشمهایش، به لحظه‌ای که کنارش بودم و دلم می‌تپید و زبانم نمی‌چرخید، به افسون گل سرخ، به ایران، به صدای سه‌تار، به دستانم که تنهایند. همه‌ی اینها با هم زندگی می‌شود؟ اینها برای من زندگی‌اند و شاید برای یکی دیگر مرده‌گی باشد. چقدر ما با هم متفاوتیم. و چقدر دوست داریم از لاک تنها‌ییمان بیرون بیاییم و ادعا کنیم شبیه ‌همیم.

هنوز برف می‌آید. تصمیم می‌گیرم حس‌هایم را بنویسم. لذت نوشتن را با هیچ چیز عوض نمی‌کنم. وقتی می‌نویسم تنها نیستم. کلمه‌ها هم با من‌اند. آنها با من دوست می‌شوند و هر طور بخواهم روی سطر‌های کاغذ برایم رژه می‌روند. گاهی یکیشان یواشکی می‌خندد و من هم خنده‌ام می‌گیرد، از خنده‌اش خوشم می‌آید و می‌گذارم هرکجای جمله که می‌خواهد بایستد. کلمه‌های این سه پاراگراف هم به من نگاه می‌کنند و از سرمای برف امروز خودشان را جمع و جور می‌کنند و روی طناب سرد سطر‌های سرزمین رویایی آرام زیرشان را تمیز می‌کنند و با وسواس می‌نشینند.

Send   Print

امروز در حالی پزشکان ایرانی منتظر اعلام کلید سوالات آزمون دستیاری بودند که شاید خبر‌های کهنه‌ی فروش سوالات در سال‌های قبل دیگر برایشان جذابیتی نداشت. عده‌ی زیادی معتقدند که هر سال تعداد زیادی از سوالات امتحان تخصصی پزشکان به فروش می‌رسد اما آنچه باعت سر و صدای زیادی در دو سال قبل شد همه‌گیری فروش سوالات بود. و با تعویض وزیر بهداشت در کابینه‌ی احمدی‌نژاد قطعن مسولان فروش سوالات هم عوض شده‌اند و این روزها جیب‌های عده‌ای دیگر منتظر رقم‌های نجومی است.

آنچه این روز‌ها عده‌‌ی زیادی از پزشکان را ناامید کرده است سهمیه‌ی خاص داوطلبانی است که با همان سهمیه وارد دانشکده‌های پزشکی شدند و این روزها با استفاده از همان سهمیه، با نمره‌‌های خنده‌داری در بهترین رشته‌های تخصصی پذیرش خواهند شد. اوج این بی‌عدالتی در آنجایی است که نمره‌ی آنها در عدد یک و نیم ضرب می‌شود و نمره‌ی نهایی آنها را تشکیل می‌دهد. ایجاد سهمیه‌های خاص در رشته‌ها و دانشکده‌های مختلف، نه تنها باعث ارج نهادن به آرزوها‌ی کسانی که برای ایران جنگیدند نیست، بلکه عده‌ی زیادی را در صف مقابل آنها قرار می‌دهد.

پ.ن. همیشه گزارش نوشتن را دوست داشتم.

Send   Print