Send   Print
همه‌ی این هفته‌ها ساکت شدم تا دیرتر این چند خط را بنویسم. خیمه‌شب‌بازی جالبی بود. هم برای کسانی که کمی ساده‌انگارانه فکر می‌کردند این‌ها بعد از چهار سال زندان و کشتن این همه جوان راضی می‌شوند که دولت را بدهند دست کسی مثل هاشمی. دیکتاتورها اگر قرار بود پا عقب بگذارند اگر عقل این را داشتند که بسته‌های تا نخورده رأی را، آن تقلب ناشیانه‌ی رسوا را عملی نمی‌کردند. چهار سال پیش فکر نمی‌کردم هیچ وقت دیگر خرداد ۹۲ از راه برسد. زمان برای ما ایستاده بود. برای قلب شب‌هایش که صدای الله اکبرهایمان آن را می‌شکست و فیلم‌هایش همه جا به سرعت پخش می‌شد. بیانیه‌های میرحسین و ظهرهای داغ تیر ماه. با ناباوری می‌بینم خرداد ۹۲ از راه رسیده در حالیکه برای من شخصن دیگر صحبت از انتخابات و اصلاح در آن سیستم بیمار به شوخی می‌ماند.

میرحسین و کروبی در حصر هستند و روزنامه‌نگاران در زندان، این‌ های و هوی برای چیست؟ مگر شرکت در انتصاباتی مضحک و عروسک خیمه‌شب‌بازی آقایان شدن هیجان دارد؟ مگر اصلن جایی برای فکر کردن دارد؟ این‌ها که هاشمی را هم تحمل نمی‌کنند و دایره‌شان آنقدر تنگ شده که گردن خودشان را هم می‌فشارد شما حرف از اصلاح و دموکراسی می‌زنید؟ کدام نشانه را در چهار سال گذشته به فال نیک گرفته‌اید که دلمان خوش باشد؟ می‌خواهید با خرس شطرنج بازی کنید؟ و هر بار او با دستانش بازی را بهم بزند و باز ما با لبخندی از روی ساده‌دلی خوش‌باور باشیم که برای رسیدن به دموکراسی باید صبر داشت؟ اگر این‌ها اهل رای شمردن بودند بیشتر از صد شهید جنبش سبز را نمی‌فرستادند گوشه قبرستان تا اراده‌ی ملوکانه‌شان حفظ شود.

تسلیم این صحنه‌آرایی خطرناک نشوید. این صندوق‌ها هنوز بوی خون می‌دهند. بوی خون آشنای یکی از ما. یکی که تا چهار سال پیش این روزها نفس می‌کشید آرزو داشت و برای رسیدن به امید‌هایش قلبش تندتر می‌زد. ساده‌لوحی است اگر فکر کنیم عارف یا روحانی پیروز خواهند شد و ساده‌لوحی است اگر فکر کنیم شرکت در انتخابات پیش رو راهی است به سوی دموکراسی. گریه‌های عارف را در نماز جمعه ۲۹ خرداد ۸۸ و سخنرانی روحانی را در ۲۳ تیر ۱۳۷۸ برای گروه‌های فشار یادمان باشد. همانقدر که در سیستم بسته‌ی صدام و بشار اسد تعداد شرکت‌کنندگان و آرزوهایی که آن‌ها برای کشورشان داشتند محلی از اعراب برای حاکمیت نداشت اینجا هم ندارد. حضور ما زمانی مفید است که بدانیم چیزی که به صندوق می‌سپاریم حداقل خوانده می‌شود.

سیاست بازی کثیفی است و لباس‌های ما این روزها کثیف‌تر از همیشه. از همان راه‌هایی که در انتهایش به بن‌بست خوردیم دوباره امید هوایی تازه داریم. هنوز تک‌تک جملات میرحسین را باور دارم. امید بذر هویت ماست. اما هویت ما با شرکت در بالماسکه‌ی تشریفاتی تعریف نمی‌شود. هویت ما شرف دارد شخصیت و حرمت دارد. برای خون‌هایی که از او به زمین‌ ریخته شده و دادهایی که ستانده نشده ارزش قایل است. بذر هویت‌مان را در بیابان نخواهیم کاشت. امیدمان را نگاه می‌داریم برای روزی که به خواست‌های حداقلی‌مان رسیده باشیم. بدانیم میزانی برقرار است و رایی و شمارش آرایی. این قطار با سرعت به قعر دره می‌تازد با شعار دموکراسی و بی‌دلیل سوار آن نشویم. تا روزی که میرحسین و کروبی در حصر باشند و زندانیان سیاسی در حبس، من دور دموکراسی در ایران را خط می‌کشم.

+ با گرامافون سرزمین رویایی گوش کنید: خط بکش. محسن نامجو
+ ببینید: خط بکش. محسن نامجو
+ ستاد سلام

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک