Send   Print

من از آنها نیستم که تا کسی از دنیا می‌رود واله و شیفته‌اش می‌شوند و در مدح‌اش شعرها و ترانه‌ها می‌سرایند و حیف شد و افسوس سرمی‌دهند و دو چندان عزادار می‌شوند. اگر شاعر باشد مرحوم، اینها عاشق شعرهایش می‌شوند، اگر بازیگر باشد، فیلم‌هایش را نقد مثبت می‌کنند آنچنان که به ابرها می‌رسانندش، اگر خواننده و آهنگساز باشد که چند روزی همه جا لینک اجراهایش در ده سال و پانزده سال اخیر منتشر می‌شود و می‌گویند فاجعه‌ای عظیم برای هنر کشور با مرگ این عزیز رخ داده است. با این حال اگر مرحوم یا مرحومه زنده بود باز باید در تنهایی در خانه‌اش دور از همه‌ی کسانی که ادعای جانفشانی برایش دارند روزگار می‌گذراند از ترس اینکه دوباره خنجری از پشت بر سینه‌اش فرو نیاورند.

من اما فقط و فقط پرویز مشکاتیان را دوست داشتم. یک شنونده‌ی حرفه‌ای بودم و از دور کارهایش را دنبال می‌کردم. نمی‌دانستم آهنگساز رزم مشترک او بوده ولی می‌دانستم انسان نازنینی است و چند سال قبل در روزنامه‌ی شرق مصاحبه‌ای با او چاپ شد که گفته بود: همه‌ی غزل‌های حافظ را آهنگسازی کرده‌ام طوری که می‌شود با قطعات من فال گرفت اما فضا برای انتشار این کارها محرم نیست. یادش گرامی و نامش بر زبان‌ها پیوسته جاری باد.

+ یک دقیقه سکوت دیشب شجریان و گروه شهناز در پاریس به یاد پرویز مشکاتیان
+ اجرای رزم مشترک به یاد مشکاتیان در کنسرت دیشب پاریس
+ داریوش محمدپور: چون جانِ تو شد در هوا ز «افسانه»‌ی شیرين ما...

Send   Print

از نوازش تن تو که برخواستم و پس از یک خداحافظی سریع به مجلس شام رسیدم. خواستم بنا به عادت مالوف دست‌هایم را بشویم که یک حس تازه نگهم داشت. دلم می‌خواست شام امشبم را با طعم تن تو مزه‌مزه کنم. کاش می‌دانستی که بوی تن تو و مزه‌ی وجب به وجب اندام تو از تمام آنچه آن شب بر میز پر زرق و برق خودنمایی می‌کرد خوشمزه‌تر بود. و در آن جمع به ظاهر خندان، من تنها کسی بودم که شامم را با طعم تن دوستم می‌خوردم.

+ برای بانو الف