Send   Print

هنوز ضجه‌های پیرزن بمی به گوشم ‌می‌رسد، آخر قرار بود بم، بم شود و نشد. همه‌ی بمی‌ها این روزها از زندگی سخت خود به اعتیاد پناه برده‌اند. اعتیاد هدیه‌ای دروغین و تاریک بود. سه سال است در بم صدای خنده‌ای به‌گوش نمی‌رسد.
نه ! ما انرژی هسته‌ای نمی‌خواهیم .

اگر به خیابان بروی و چشمانت را باز کنی ـ خوب ـ می‌بینی زنان رنگینی را که برای ندیدن نگاه طلب‌کارانه‌ی فرزندانشان، تنشان را به دست‌های زمخت مردان سیاه‌پوشی می‌سپرند و در دلشان آرزو می‌کنند، اینبار آخرین شب باشد. آخر آنها آرزو داشتند مادری باشند برای دختران خود مثل پنجه‌ی آفتاب. روسپی‌گری در اثر فقر، هدیه‌ای دروغین و تاریک بود.
نه ! ما انرژی هسته‌ای نمی‌خواهیم .

در کوچه‌های خلوت و ساکت، وقتی خورشید دامنش را روی بام‌های قدیمی پهن می‌کند، نزدیک به نیمه‌ی روز پسران جوانی را می‌بینی، تکیه داده به دیوار. آنها که تا چند سال پیش در رویاهای روزمره‌ی خود آرزوی بهترین زندگی را داشتند و دلشان می‌خواست با سخت کوشی نان‌آور زندگی ساده‌ی خود باشند، این‌روزها کارشان حمل و نقل حشیش و قرص‌های اکس و تریاک است. گرچه نفس می‌کشند اما با هر تقلایی بیشتر در این باتلاق فرو می‌روند. بیکاری و اعتیاد، هدیه‌ای دروغین و تاریک بود.
نه ! ما انرژی هسته‌ای نمی‌خواهیم .

میدان ونک را که رد کنی، به بالای تهران سری‌ بزنی، برج‌های خواهی دید که باورت نمی‌شود در ایران هستی. اگر سری به دریاکنار و خزرشهر و خانه‌دریا بزنی، ویلاهایی خواهی دید که باورت نمی‌شود مردمانی با این ثروت در ایران زندگی می‌کنند. جوانان همین خانه‌ها، غرق در مد و هوس و مدل ماشین‌هایشان گویا در اروپا زندگی ‌می‌کنند. آنها نه مزه‌ی اشک‌هایشان را می‌دانند، نه طعم گس روزهای بی‌خاطره را. اختلاف طبقاتی، هدیه‌ای دروغین و تاریک بود.
نه ! ما انرژی هسته‌ای نمی‌خواهیم .

هنوز فریاد‌های بمی‌ها در آسمان بود که لرستان لرزید. چند روزی از نوروز نمی‌گذشت. اینبار اما بایکوت خبری این زلزله، مردم ایران را در بی‌خبری حاکمان شریک کرد. آنها دیگر نمی‌خواستند مردم یاد فریاد‌های از سویدای جان هم‌وطنان‌شان بیافتند. کمکی هم درخواست نشد، چراکه سابقه‌ی به یغما رفتن کمک‌های مردمی به بم، آنها را بدسابقه کرده بود. مردم ساده‌دل لرستان، فریاد زدند، گریستند، از غم بی‌خانمانی بیهوش شدند؛ اما کسی اشکی برایشان حتا، نریخت. دروغ‌گویی و فساد اداری هدیه‌ای دروغین و تاریک بود.
نه ! ما انرژی هسته‌ای نمی‌خواهیم .

اگر بخواهم بنویسم از غمی که در دل‌هاست در این مرزهای گربه‌ای شکل، شاید کلمه‌ها را شرمسار گناهی کنم که حاکمان ما به آن معترف نیستند و با غرور چون دون‌کیشوت به سوی تباهی می‌رانند. اگر بخواهم از فرار جوانان جویای نام و کار به کشورهای دیگر بنویسم، اگر بخواهم از سقوط ارزش پول ملی بنویسم، اگر بخواهم از خجل شدن صفت ایرانی بودن بنویسم، اگر بخواهم از زندان‌ها و آزادی بنویسم در کشوری که ربع قرن است مردمانش با وعده و آرزوی فردایی بهتر به زندگی رخوت‌زا و کسل‌کننده‌شان عادت کرده‌اند، کلمه تاب ایستادن در جمله‌های غمگین را ندارد. بهتر است سکوت کنم و بغضم را در دلم خالی کنم و این دن‌کیشوت‌های سرمست را بگویم:
نه ! ما انرژی هسته‌ای نمی‌خواهیم.

ما آزادی و مرزهای باز و دوستی و امید می‌خواهیم. راستش را بخواهید کیک زرد اصلن به کارمان نمی‌آید، ما عشق و سربلندی نام ایران و غرور می‌خواهیم. همین.
نه ! ما انرژی هسته‌ای نمی‌خواهیم .

عکس: زلزله‌ی لرستان