October 20, 2012
گلستانش بهاری
از طریق: آوازهای رهایی

نامه ابراهیم گلستان به سردبیر مجله دنیای سخن

من می‌دانم با وصله پینه کردن اندیشه‌های بی‌ریشه، یا جفت کردن یک دسته مهملات مفت، با دید نادرست و با زبان زهرپاشنده تنها گمراهی می‌شود آورد، تنها خراب می‌توانی کرد، خواهی کرد. این را می‌شود در سرنوشت سرمشقشان تماشا کرد. تحسین و یاد نیک در این میان نثار من کردن، چیزهائی که در این نوشته و گفتار آقای تقوائی‌ست، نه مایه شکر و نشاط می‌شود نه موجب گردن نهادن و سر به رهن سپردن، یا دستمالی که دیده‌ها و دهن را بپوشاند تا نادرستی‌ها را نبینی و نشماری. کار از این حرفها رد است، اگر هرگز هم در این حد بود. این گفته‌ها و قصه‌های مورد تکذیب من اینجا، در حد خود به نامه‌ای سیاه کردن برای شما، آقای سردبیر، نمی‌ارزند. اما مطلب بُعد دیگری دارد، که در همین حد منفرد حتی، اینها مانند قرحه‌ای نشان سرطان‌اند در جسم شعر و قصه و فیلم و نوشته و مجموع این آثار که با انگ روشنفکری در شمار می‌آیند و قبای تعهد و مسئولیت، یا در گذشته پیشتازی و این جور برچسبهای بی‌معنی با قامتشان می‌بستند و شاید هنوز می‌بندند. مسئولیت و تعهد چرند گفتن نیست. چرند نگفتن است که مسئولیت و تعهد اقتضا دارد. این اقتضا را ندانستند. و از این ندانستن چه رویدادهای نابایست پیش آمد. سکوت و پرده‌پوشی هم نوعی دوری از تعهد هست. مانند تهمت و دروغ، که این خود تأیید و مشارکت در نادرستی‌هاست.

ادامه ...

+ ابراهیم گلستان از «شکار سایه» می‌گوید
+ عکس: از صفحه فیس بوک مسعود بهنود

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک


http://www.dreamlandblog.com/2012/10/20/p/01,21,45/