Send   Print

دلتنگی مثل یک مشت بزرگ و بی‌رحم بر سرت فرو می‌آید. با یک دل تنگ هیچ کار نمی‌شود کرد. باید باهاش کنار آمد. و تو دستی نامرئی را حس می‌کنی بالای سرت که تو را به زور به تخت فشار می‌دهد. ترجیح می‌دهی بخوابی تا زمان زودتر بگذرد. اینطوری است که دلت می‌خواهد کنارش باشی و نیستی. یک واقعیت تلخ. کاری از دستت برنمی‌آید، جز اینکه به سقف اتاق زل بزنی و در دلت باهاش صحبت کنی. انسان‌های اولیه هم به سقف غار زل می‌زدند حتمن. در دلت آشوبی است. باید باهاش کنار بیایی. باید یاد بگیری کنار آمدن با دلت چگونه است. باید بفهمی در نبرد با آنچه دلت می‌خواهد و آنچه مثل یک حقیقت به صورتت می‌خورد همیشه بازنده‌ای. و ماجراهای بیشتری در آینده در راهند که باید تسلیم‌شان شوی و دستانت را بالا بگیری. تمرین را از همین امروز شروع کن. تنها سقف اتاقت هست که به چشمان نگرانت پناه می‌دهد.

+ برای بانو میم

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید:
http://www.dreamlandblog.com/atom.xml