Send   Print

متن زیر یکی از بهترین پست‌هایی است که اخیرن خوانده‌ام. بلاگفا وبلاگ عقاید یک دلقک را مسدود کرده و دسترسی به آن غیرممکن است مگر از طریق فید. کل متن را اینجا کپی کردم تا وظیفه‌ی خودم را در برابر این پاراگراف‌های کوتاه و طلایی انجام داده باشم. فکر می‌کنم افکار سپید را هیچ‌کس نمی‌تواند پشت دیوار پنهان کند. آن‌ها خودشان راهشان را به سوی دل‌های خوانندگان پیدا می‌کنند. لازم به ذکر است نویسنده‌ی سرزمین رویایی برای کسی که متن زیر را نوشته کلاه از سر برمی‌دارد و به او دست مریزاد می‌گوید. زنده باد نویسنده‌ی عقاید یک دلقک هر کجا که هست حتا پشت فیلترینگ ابلهانه‌ی جمهوری اسلامی:

این روزها اغلب روزنامه ها و کانال های تلویزیونی در حال بررسی دستاوردهای انقلاب اسلامی هستند. مهمتر از همه ملت شهید پرور مشت محکمی به دهان استکبار جهانی زدند و مزدوران داخلی هم دوسه تا لگد اضافه نوش جان کرده اند.

خوب. من هم هوس کردم دستاوردهای زندگی خودم را بیان کنم نمی دانم شما چه دستاوردهائی دارید. اما ممکن است بعضی از شما احساس کنید یک جورائی دستاوردهائی یکسان داریم باشد. بعضی وقتها ممکن است بگویم ما٬ منظورم از ما یعنی همین. ما کسانی که سرنوشتی مشترک داریم.

بیست و دوم سال پنجاه و هفت. پیروزی انقلاب اسلامی. آن شب مثل اغلب همسایه ها رفته بودیم طرف سیدخندان ٬ مردم شادی می کردند ٬ ارتش هم به ملت پیوسته بود. مردم اطراف تانک ها حلقه زده بودند و با سربازها روبوسی می کردند . در میان آن شلوغی پسرجوانی رفت زیر تانک ٬ مادرش زار می زد و سرش را به تیرسیمانی برق می کوبید . این صحنه را با تمام جزئیاتش به خاطر دارم .

آن زمان شش ساله بودم ٬ تمام دوران مدرسه را در نظام مقدس جمهوری اسلامی گذراندم . دوازده سال تعلیمات دینی خوانده ام ٬ قرآن ٬ کلی سوره و ایه حفظ کردم . نماز خواندم به جماعت .در مدرسه سینه زده ام و به سخنرانی های روشنگرانه گوش داده ام . عربی یاد گرفته ام ٬ بعد هم در دانشگاه بینش اسلامی پاس کرده ام ٬ نمی دانم دقیقا چند واحد و چقدر . می خواهم بگویم به طور کامل دست پرورده نظام آموزشی جمهوری اسلامی هستم .

پنج شنبه تا ظهر خواب بودم . به راه پیمائی یوم الله بیست و دوم بهمن نرفتم . دلیلش را دقیقا نمی دانم . ترس بود به همراه یک سری چیزهای دیگر ٬ به هرحال بعضی روزها از دست آدم در می رود .

توی تلویزیون راه پیمائی را دیدم ٬ حضور میلیونی امت همیشه در صحنه . در تهران و شهرستان ها . جماعتی که پلاکاردهای کوچک . بزرگ به دست داشتند . فریاد می زدند ٬ شعار می دادند و مصاحبه می کردند .

شعارها را می شنوم و با حال خودم مقایسه می کنم . نمی دانم دقیقا کدام شعار خطاب به من است . منافقم . محارب . اراذل و اوباش . معاند با نظام .مزدور اجانب .فریب خورده . سبزلجنی . عضو گروهک . وطن فروش . بی دین ؟

فقط می دانم جزو امت حزب الله نیستم . هیچ وقت نبوده ام .

امت شهید پرور ؟ نه . من جزو خانواده شهدا نیستم . خودم هم آرزوی شهادت ندارم . روزی هزار بار این کلمات را می شنویم و می خوانیم . انقدر که بدیهی به نظر می رسند . هیچ وقت به معنای این کلمه دقت کرده اید ؟ امت شهید پرور ٬ یعنی ملتی که گوشت دم توپ تولید می کند . فرزندانی پرورش می دهد که همگی ارزوی شهادت ــ مرگ دارند .

ما به طور روزمره چیزهای عجیب و غریبی می بینیم . این یکی از بزرگترین دستاوردهای انقلاب اسلامی است . یعنی هرچند اغلب مسائل برای ما عادی شده ولی همیشه چیزی برای تعجب کردن هست .

چندی پیش داشتم روزنامه می خواندم . در یک صفحه حرفهای اقای رئیس قوه قضائیه را نوشته بود . گله کرده بود که طبق آمار هزار نفر از اقایان دانه درشت ٬ مجموعا پنجاه هزار میلیارد تومن به سیستم بانکی بدهکارند و حتی یک ریال هم نداده اند و نخواهند داد ! یعنی به طور متوسط نفری پنجاه میلیارد تومان گرفته اند . متوجه هستید ؟ پنجاه میلیارد تومان ! هرنفر پنجاه میلیارد تومان !

در صفحه بعدی صحنه هائی از ساده زیستی جناب رهبر توصیف شده بود . این که ایشان فقط یک نوع غذا صرف می کنند ٬ و همیشه توصیه به ساده زیستی دارند . باخودم فکر می کنم که ای کاش ایشان به جای تخم مرغ خاویار می خورد و هزارجور غذا سر میزش بود . در عوض کمی جلوی تاخت و تاز دیگران را می گرفت ٬ یا می توانست بگیرد . اغلب اوقات مغز من از این انتقادهای بی معنی می کند . دست خودم نیست . ذاتا معاند با نظام هستم . نمی دانم چرا اینطور است .

ملت شعار می دهند که ما اهل کوفه نیستیم . من هم بعید می دانم اهل کوفه باشم . اما نمی توانم دقیقا بگویم اهل کجا هستم .

اهل ایران ؟ نه ٬ من چنین حقی ندارم . منافق وطن فروش که وطن ندارد . وطن مال پیروان ولایت است . مال بسیجی هاست .

اغلب کسانی که می شناسم قصد رفتن دارند ٬ یک یک دوستان قدیم رفته اند . کلاس های زبان تا خرخره پر است . سفارت ها شبانه روزی کار می کنند . به کجا می رویم ؟ کجا راهمان می دهد ؟ آرزوی شهروندی کدام کشور غریبه را داریم ؟ فایل ما در کجای این صف بی انتهاست ؟ کدام وکیل قرار است حق ما را ثابت کند ؟ جلوی کدام سفارت انتظار می کشیم ؟ برای مصاحبه کجا برویم ؟ سوریه بهتر است یا ترکیه ؟ دوبی ؟

بزرگترین آرزو و هدف ملت آوارگی است ٬ به هرکسی می رسم می گوید تو چرا نمی روی ؟ اینجا مانده ای که چی ؟

کجا بروم ؟ آخر شاید یک نفر نتوانست یا نخواست ٬ نمی توانم یک زبان غریبه یاد بگیرم . جائی را نمی شناسم . حتی نمی دانم سفارت فلان کشور دقیقا کجاست . من از غریبه ها بدم می آید ٬ نمی دانم در مصاحبه چه بگویم ٬ نمی خواهم از من انگشت نگاری کنند . هیچ وقت در قرعه کشی های رنگارنگ گرین کارت شرکت نکرده ام .

برای من این کارها خیلی سخت است . نمی توانم ٬ می دانم کسی من را نمی خواهد . به درد هیچ کشوری نمی خورم . شغل من را نمی شود که جائی برد .

گیرافتاده ایم در این کوچه بن بست ٬ زیر نام یک شهید ٬ دولت خدمتگذار هم سرش به کار خودش گرم است . برنامه برای فتح دنیا دارند . بردلها حکومت می کنند ٬زمینه ساز ظهور آقا امام زمان هستند . فرهنگ انتظار دارند . انتظار فعال !

احساس گناه می کنی ٬ از خودت خجالت می کشی ٬ همیشه دلیلی برای شرمندگی هست ٬ یا یک نفر در نماز جمعه به آدم فحش می دهد ٬ یا در تلویزیون ٬ یا در روزنامه ٬ یا در وزرا ٬ کهریزک ٬ اوین ٬ همان جاهائی که به طور طبیعی پر از من و امثال من است .

آنها ایمان دارند ٬ برگزیده های پروردگار ٬ همگی مقدس و صاحب کرامت ٬ هاله های نور ٬ امدادهای غیبی ٬ ملت هم پشتیبان ولایت فقیه است ٬ همه چیز جور است . باتوم و کلاشینکف دارند . موشک های دوربرد ٬ لباس های ضدگلوله٬ سپاه و ارتش و بسیج . همگی گوش به فرمان و جان برکف ٬ مسجد و پایگاه های بسیج ٬ پایگاه های مقاومت . سربازان گمنام امام زمان و هزار جور تشکیلات دیگر دارند .کلی طرفدار در لبنان و فلسطین و ونزوئلا دارند . اصولا قلب مردم دنیا با آنها است . خدا هم طرفدار آنهاست . هزار تا دلیل منطقی برای اثبات حقانیت خود دارند . نشانه های آنها در هزار تا حدیث گفته شده ٬ نوسترآداموس هم توی کتابش راجع به امت شهید پرور نوشته است .

دست من خالی است ٬ می ترسم . همه عمر را ترسیده ام ٬ همه عمر نگران بوده ام . توی خیابان وقتی پلیس می بینم می ترسم ٬ مجرمم ٬ همیشه دلیلی برای دستگیری هست ٬ یک سی دی توی ماشین هم کافی است . فقط کافی است یکی هوس دستگیری سرش بزند یا از قیافه من خوشش نیاید .

بدتر از همه وبلاگ نویسم ٬ شایعه و دروغ پخش می کنم ٬ سیاه نمائی ٬ توهین به نظام و ولایت فقیه ٬ اینها اغراق نیست . عین واقعیت است . خیلی از شماها برای من کامنت های خصوصی نوشته اید ٬ مواظب باش ٬ می آیند سراغت و اخیرا چندنفر از بچه ها را گرفته اند . وقتی بعد از چند روز سروکله ام پیدا می شود بعضی ها خوشحال می شوند . می گویند خداراشکر . فکر می کردیم رفتی آنجا که عرب نی انداخت . همین چند خطی که می خوانی برای دستگیری من کاملا کافی است .

نمی دانم کی نوبت من می رسد ٬ وقتی شب ها ناغافل کسی زنگ در را می زند بند دلم پاره می شود . از بازجویان مهربان و فهمیده میترسم . انفرادی و شلاق ٬ دادگاه های علنی ٬ اعتراف های صادقانه . نمایش های تلویزیونی ٬ اظهار ندامت های علنی ٬ وبلاگ نویسی از درون اوین . تعریف و تمجید از غذای زندان ٬ از همه اینها می ترسم . از این که پدرم با سند آواره اوین و کهریزک بشود می ترسم . از آزادی با قید وثیقه ٬ از لباس زندان ٬ از دمپائی و دستبند و پابند . از برخورد اسلامی و بالاتر از حقوق بشر می ترسم . از این که عکس من را برای شناسائی چاپ کنند . از این که خانه ام را جستجو کنند . از سربازان گم نام امام زمان می ترسم .

چندی پیش دادستان کل کشور استعفا داد و یک پست دیگر گرفت ٬ می گفتند ایشان مسئول اتفاقات کهریزک است ٬ هرچند مجازاتی در کار نیست و در حال حاضر در پست جدید مشغول خدمت به مردم است ٬ یک عمر صادقانه و شبانه روزی برای من و شما کار کرده است .

حالا این دسته گل محمدی ! مورد اتهام واقع شده است . کهریزک و چند تا جرم دیگر ٬ یکی از این جرائم واقعا جالب است . یعنی فروش چندین و چند دوره از سئوالات کنکور سراسری .

من تا به حال چندبار کنکور داده ام . دقیقا یادم نیست . چقدر درس خوانده ایم . تست زده ایم . کلاس رفته ایم . خرج کرده ایم . یک نفر من را روشن کند . فروش سئوالات کنکور یعنی چه ؟ آن هم توسط یک قاضی یا دادستان کل کشور . واقعا چطور ممکن است ؟ باور کنید این دروغ یا شایعه نیست . در روزنامه نوشته بود . در تابناک خواندم . خودتان بروید ببینید . تازه بقیه اتهامات ایشان معلوم نیست .

جوان این مملکت از وقتی خودش را شناخته استرس کنکور دارد . آخه لامصبا چطور می توانید چنین کاری بکنید ؟

می دانید چه کسی را می گویم ؟ جرات ندارم اسم شریف ایشان را بیاورم . یعنی پرش به ادم بگیرد دودمانت به باد می رود . این دسته گل محمدی از شریعتمداری کیهان هم خطرناکتر و ترسناک تر است .

اون یکی با مدرک جعلی تا معاونت رئیس جمهور بالا می رود . هفده سال هیئت علمی بوده ! متن سخنرانی ایشان را شنیده اید ؟ می فرمایند ۲۵۰۰ تا مقاله علمی نوشته اند ! خوب شد که فوت کرد . وگرنه سه چهار هزارتا مقاله علمی دیگر هم می نوشت . انیشتین به گور پدرش می خندد پنجاه تا مقاله علمی بنویسد ! شاهکارند به خدا...شاهکار..

همیشه صحبت از اقازاده ها است . کسانی که هرکاری دلشان خواست می کنند . هیچ کسی هم نمی تواند بگوید که چرا . با من و شما فرق دارند ٬ نه به کسی جواب پس می دهند و نه نیازی به این کار هست .

همیشه درک این چیزها برای من غیرممکن بوده است . حتی با اسم این اقایان هم مشکل دارم . اقا زاده یعنی چه ؟ چه کسی اقا است و چه کسی اقا زاده ؟ چطور ممکن است اقا یک دزد تربیت کند ؟

آخر اقازاده من و تو هستیم نه او ٬ پدر من تا همین چند ماه پیش ٬ یعنی تا هفتاد و سه سالگی کار می کرد . همه عمر کارکرده است . هیچ وقت ازارش به کسی نرسیده ٬ کسی را زندانی نکرده ٬ اعدام نکرده ٬ پول کسی را نخورده ٬ دزدی نکرده است . کسی از پدر من نمی ترسد . سعی کرده بچه هایش را درست تربیت کند . درست زندگی کند . پدرش اینها را به او یاد داده و او هم سعی کرده این چیزها را به من یاد بدهد . تا هفتاد پشت اقازاده ام ٬ همه اجداد من آدم های معمولی و بی آزار بوده اند .

می گویند شما از غارتگران بیت المال حمایت می کنید . از فلانی و بچه هایش ٬ همان کسانی که رکورد دار حساب های بانکی در سوئیس هستند . من نمی فهمم چرا باید از این آدمها حمایت کنم ؟ مگر من به این اقایان مقام و پست داده ام ؟ یا مگر من این اقا را رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام کرده ام ؟! خوب اگر دزد و غارتگر است پس چرا محاکمه نمی شود ؟ در کجای دنیا این همه تناقض وجود دارد ؟ اگر نظر من را بخواهید از همگی شما متنفرم . از تک تک شما ٬ هیچ فرقی برای من ندارید . گاهی که به جان هم می افتید و به قول خودتان افشاگری می کنید یک چیزهائی هم دستگیر من می شود . پرونده همگی شما سیاه است . آره بابا می دونم ٬ شیفتگان خدمتید نه تشنگان قدرت !

می دانید چرا دیگر درتهران برف نمی اید ؟ چون اقای شهردار شیطنت کرده و برای این که مدیریت شهری را به رخ دیگران بکشد همه جا کیسه های شن گذاشته . خدا هم اینجوری حقش را گذاشته کف دستش ! باور کنید این جک نیست . در روزنامه خواندم . امیدوارم ایشان دست از شیطنت بردارد و برف بیاید . من دوست دارم یک بار دیگر این شهر را سفید ببینم . از دود و سیاهی ٬ از سرفه های پی درپی خسته شدم .

امام راحل می فرمود گریه کنید ٬ اسلام با این گریه ها زنده مانده است . به خدا راست می گفت ٬ عین واقعیت است . الان می فهمم این حرف چقدر درست بود . یک عمر روضه شنیده ایم . مظلومیت این امام و غربت دیگری ٬ اون یکی لای در مونده ٬ فلانی با چاه دردودل می کرده ٬ دوست دارم بدانم که آن امام مظلوم هم به اندازه من تحقیر شده است ؟ دشنام شنیده ؟ روحش به اندازه من لگد مال شده است ؟ حسرت خورده ؟ سرگردان شده ؟ عذاب کشیده ؟ می دانم که کفر می گویم ٬ آخر چه انتظاری دارید . اگر من کفر نگویم پس که بگوید . ما که اصولا برای جهنم خلق شده ایم . مگر قرآن نخوانده ای ؟ می گوید بسیاری از شما را برای جهنم خلق کرده ام .

نتوانستیم ایمان بیاوریم . من هیچ وقت نتوانستم به خدای جابر و قهار یا بهشت و جهنمش ایمان بیاورم . نمی توانم بفهمم چرا خدا اهل انتقام و تهدید کردن است . دنبال هوای نفس بوده ام . آرزوی شهادت نداشته ام . تقلید نکرده ام . همه عمرم از تقلید بیزار بوده ام . دوست داشتم مثل خودم راه بروم و حرف بزنم . بیست و دوسال از عمرم را درس خوانده ام ٬ نمی توانم باور کنم فلان اقا ازمن بیشتر می فهمد و می تواند به من چیزی یاد بدهد . هیچ وقت هیئت نرفته ام ٬ علم و کتل نکشیدم ٬ پای منبر نبوده ام ٬ مکه نرفتم ٬ سوریه هم همینطور ٬ کربلا هم به همچنین . قرآن به سر نگرفته ام . جمکران نرفته ام . هیچ امامی هم من را نطلبیده است .

روز قیامت نامه عمل را به دستت می دهند .آدم کف می کنه ٬ ای وای ! این چه نامه دقیقی است که همه گناهان را نوشته است ! بعد هم دست و پا و تک تک اعضای بدن شروع به شهادت می کنند . بعد هم تا ابد در آتش سوزان می سوزیم و خاکستر می شویم و دوباره از نو ....

به این دقت کرده اید که پارتی بازی جزو ارکان دین ما است ؟ شفاعت ! یعنی ممکن است یکی از آدم شفاعت کند . بعد دیگر مهم نیست چقدر گناه کردی ٬ خیلی راحت ٬ مستقیم به سمت بهشت و خلاص .

من کسی را ندارم . هیچ وقت پارتی نداشته ام . کسی سفارش من را نکرده است . توصیه نامه و دست خط نداشته ام . در آن دنیا هم قطعا همینطور است . من هیچ وقت به مسجد محل نرفته ام و هیچ حاج اقائی را نمی شناسم .

ما مردم عادی جائی به جز جهنم نداریم . برای جهنم رفتن هم نیازی به جنایت نیست . بهشت مال کسانی است که قدرت دارند . پارتی دارند . شفاعت دارند . زمینه ساز ظهور اقا بوده اند . هم این دنیا را دارند و هم آن دنیا شش دانگ متعلق به ایشان است . قیافه های نورانی دارند . بوی بهشت می دهند ٬ ریش و محاسن دارند ٬ سجاده و صلوات شمار دارند . بوی گلاب می دهند . بنز ضدگلوله و محافظ دارند . یک عمر خادم اهل بیت بودند .

من و تو هیچ کدام را نداریم . برای جهنم خلق شده ایم . برای کتک خوردن ٬ لگدمال شدن ٬ توهین شنیدن ٬ ترسیدن ٬ زندان رفتن ٬ محاکمه شدن ٬ عذاب کشیدن . ما را برای همین ساخته اند .

برادران جان برکف از دوسه روز قبل در کوچه و خیابان مستقر شده بودند . تا دندان مسلح به سلاح ایمان و آرزوی شهادت ٬ حالا ما را مسخره می کنند . می گویند ترسو و ضعیف هستید . خود آنها از چیزی نمی ترسند . دلیلی هم برای ترس ندارند . قرار نیست که جلوی باتوم و شوکر و گلوله و کهریزک بروند . حتی آمریکا هم حریف آنها نیست ٬ تازه هیچ غلطی هم نمی تواند بکند . سطل اشغال ها هم فلزی شده و دیگر هیچ نقطه ضعفی ندارند .

چندی قبل یک کشتی ایرانی در استرالیا توقیف شد ٬ محموله اش باتوم بود . باریکلا به چین که این همه به اسلام خدمت می کند . ساعت اذان گو ٬ رکعت شمار ٬ صلوات شمار ٬ چادرمشکی ٬ پرچم یا مهدی و سه رنگ ٬ فردا پس فردا بسیجی هم تولید می کنند . گازسوز یا باطری دار ٬ دوسیم کارت ٬جان برکف با ضمانت طلائی .

چندی قبل تبلیغی در گوشه وبلاگ ها بود . مهره مار تضمینی ! تازه محیط وبلاگستان متعلق به قشر تحصیل کرده و بالای متوسط است . نمی دانم ایا مسئولین دولت خدمتگذار هم این چیزها را می بینند ؟ به نظر آنها عجیب و خطرناک نیست ؟

میزان مراجعین به مطب ها و کلینیک های روانشناسی نسبت به سال پیش شصت درصد افزایش پیدا کرده ٬ واقعا عالی است ٬ این هم یکی دیگر از برکات انقلاب ٬ راستی از لحاظ بهداشت روانی هم رتبه دوم را از آخر داریم . از لحاظ فساد دولتی هم رتبه سوم از آخر متعلق به کشور ایران است . دست شما درد نکند . واقعا خسته نباشید . خدا می داند چطور ظرف این سی سال توانستید این همه قله های رفیع را فتح کنید . با کمی تلاش انشالله در همه اینها رتبه آخر را کسب می کنیم و از سودان و افغانستان هم جلو می زنیم .

بس است ٬ خسته شدم انقدر نق زدم ٬ اگر بخواهم همه اش را بگویم صدصفحه هم کم می اید . فعلا کافی است . اگر جان سالم به در بردیم در بیست و دوم بهمن اینده بقیه اش را می نویسم . باز هم تا بتوانم سیاه نمائی می کنم و اب در اسیاب دشمن می ریزم . چه کنم که دست خودم نیست . به حمایت همه جانبه مردم از نظام حسادت می کنم . به مشارکت هشتاد و سه درصدی ٬ تایید چهل و پنج میلیونی ٬ غنی سازی بیست درصدی ٬ محبوبیت جومونگ ٬ اخراجی ها و ده نمکی روشنفکر ٬ سفرهای استانی ٬ به همه اینها حسادت می کنم .

ملت در قطعنامه پایانی راهپیمائی از قوه قضائیه خواستند به طور جدی و انقلابی ترتیب مزدوران داخلی را بدهد . انشالله یکی از این روزها شر ما هم کم می شود و خلاص...

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید:
http://www.dreamlandblog.com/atom.xml