Send   Print
این آوار داغ و غم و ظلم چندین برابر هر فاجعه‌ای دلت را به درد می‌آورد. من وقتی شوک می‌شوم چیزی به ذهنم نمی‌رسد. مثل صبح بیست و سه خرداد. مثل بیست و پنج و سی خرداد هشتاد و هشت. ما انگار جهنمی را زندگی می‌کنیم که دیگران محکومش شده‌اند. گاهی هر سخنی کلام را فلج می‌کند. باید سکوت کرد و با بغض‌هایمان رفتن ظلم و جهل را فریاد بزنیم.

"- نازلی سخن بگو!
مرغ سکوت، جوجه‌ی مرگی فجیع را
در آشیان به بیضه نشسته ست!"
نازلی سخن نگفت؛
چو خورشید
از تیرگی بر آمد و در خون نشست و رفت ...

نازلی سخن نگفت
نازلی ستاره بود
یک دم درین ظلام درخشید و جست و رفت ...

نازلی سخن نگفت
نازلی بنفشه بود
گل داد و
مژده داد: "زمستان شکست!"
و
رفت ...

احمد شاملو

+ فریدون سحابی: ضرب و شتم مردم در کمال بی رحمی و نامردی بود
+ گوش کنیم: حسین علیزاده، سوگ

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید:
http://www.dreamlandblog.com/atom.xml