Send   Print

خوش به حال لاک پشت‌ها. هر وقت از زندگی خسته می‌شوند سرشان را می‌کنند توی لاکشان. دنیا را آب ببرد آن‌ها تنهایی و سکوت خودشان را دارند. به زندگی آنچنان اهمیت نمی‌دهند و برای همین دیر پیر می‌شوند و هیچ وقت کسی ندیده لاک پشتی را که شکسته شده باشد و غم و غصه عالم کمرش را خم کرده باشد. ما آدم‌ها لاک نداریم. نمی‌توانیم سرمان را بکنیم توی لاکمان تا از نیش و زخم زبان بقیه در امان باشیم. افکار معلول عده‌ی دیگر یا سوتفاهم و متلک‌های دوستان در قالب شوخی‌. گاهی آرزو می‌کنم کاش یک لاک داشتم. سرم را می‌کردم توش و تمام این انرژی منفی اطرافم مثل تیرهای زهرآگین به لاکم می‌خورد و خودم آن تو سیب می‌خوردم و می‌خندیدم. حتا الان که فکرش را می‌کنم خنده‌ام می‌گیرد.

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید:
http://www.dreamlandblog.com/atom.xml