Send   Print

نه سال پیش در چنین روزی سلمان جریری اولین پست بلاگستان فارسی را نوشت. تصادفن پنج سال پیش در چنین روزی، من اولین پست سرزمین رویایی را نوشتم. در ابتدا هیچ قصدی از طول مدت بلاگر بودن خودم نداشتم و الان هم ندارم. فکر نکنم کسی بداند تا چه زمانی حس و حال نوشتن دارد و بلاگر باقی می‌ماند. اما همیشه افکار من و رؤیاهای سرگردان در مغزم، مرا به نوشتن وا داشته‌اند. انکار نمی‌کنم که همیشه دوست داشته‌ام نویسنده کتابی باشم و نمی‌دانم چه کتابی. این یک رؤیا است که گوشه‌ای خاک می‌خورد هنوز. امسال برای اولین بار رمانی را ویرایش کردم و برای چاپ به وزارت سانسور تحویل خواهیم داد. امید زیادی دارم تا چاپ شود. گاهی فکر می‌کنم چند سال دیگر منتخب پست‌های سرزمین رویایی را چاپ خواهم کرد. نمی‌دانم این هم یک رؤیا خواهد ماند یا حقیقی خواهد شد. ( حتمن همه‌ی شما خوب می‌دانید دنیای کاغذ و بوی کتاب چه فرقی با وبگردی و دنیای مجازی دارد).

در طول همه‌ی این سال‌ها آموخته‌ام فروتن باشم. برای خودم حرف زده‌ام و انگار روبه‌روی آینه متن‌هایم را خوانده‌ام. گروه‌کشی‌های بلاگستان معرف حضور همه هست، از همه‌شان دوری کرده‌ام. در هیچ جمعی ظاهر نشدم ( جز دو بار در بین عده‌ای که بهشان اعتماد داشتم) و همه‌ی نامه‌های دعوت به دیدار را با اندوه رد کردم. چند مصاحبه‌ی رادیویی را هم با رادیو زمانه و رادیو دویچه وله قبول نکردم. دوست داشتم و دارم که مجازی بمانم. این مجازی بودن به من امتیازی می‌دهد که راحت‌تر بنویسم و از ترس قضاوت دوست و آشنا خود سانسوری نکنم. این مزیتی است که خیلی از کسانی که با نام حقیقی می‌نویسند از طعم شیرین‌اش بی‌بهره‌اند.

برای فردی رویایی مثل من ساکت بودن، مرگ است. اگر ننویسم حتا، نمی‌توانم فکر نکنم. سرزمین رویایی نباشد روی کاغذ می‌نویسم. هنوز دفترهای سال‌های دور از بلاگستانم را دارم. در کتابخانه نشسته‌اند. دوستشان دارم هرچند اگر مزخرف و بچه‌گانه به نظر برسند این روزها. من که امروز سی سال و دو ماه و بیست روز سن دارم با زمانی که بیست و پنج سال و دو ماه و بیست روزم بود طرز فکرم فرق کرده است. آب که راکد باشد می‌گندد. باید جاری باشی. اعتراف می‌کنم خیلی چیزها از دنیای آنلاین آموخته‌ام و اگر بهره‌ای از آن به من نمی‌رسید ارزش وقت گذاشتن را نداشت.

باید با احترام یادی کنم از فردی به نام بابک نویسنده‌ی سرزمین رویایی اول در روزگاری که تعداد بلاگهای فارسی به تعداد انگشتان یک دست هم نبود. روزهای توت فرنگی و زیر شلواری و شهر هیچ‌کس و تجربیات من. شاید کمتر کسی پاییز و زمستان ۸۰ را به خاطر داشته باشد که بلاگ‌های فارسی دانه‌دانه مثل ستاره در آسمان ناشناس وب اضافه می‌شدند. حالا که کهکشان شده‌اند. من خواندن بلاگ‌های فارسی را با سرزمین رویایی آغاز کردم. و چه اسمی بهتر از سرزمین رویایی برای نوشته‌های یک پسر خیال‌پرداز سر به هوای احساساتی. نمی‌دانم تا کی به نوشتن ادامه خواهم داد اما تا روزی که در سرزمین رویایی بنویسم از معیارهای شخصی خودم، شامل: آزادی بیان، مبارزه با سانسور، صداقت، حقوق بشر، احترام به مخالف و راه سبز امید دفاع خواهم کرد.

+ به مناسبت ‍پنجمین سالگرد سرزمین رویایی شما را دعوت می‌کنم به شنیدن ترانه‌ی برگزیده‌ی من با گرامافونی قدیمی و رنگ و رو رفته‌. گوش کنید: Pink Floyd. Hey you و ببینید: اجرای زنده Hey You

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید:
http://www.dreamlandblog.com/atom.xml