Send   Print
باعث تاسف و ننگ است. در روزهایی که دنیا در تعطیلات کربسمس و خوشحالی سال جدید به سر می‌برد، صدها انسان فقط برای آنچه به آن اعتقاد دارند و فقط برای مرزهایی که در آن به دنیا آمده‌اند کشته می‌شوند و آرزوهای خود را به گور می‌برند. شرم و حسرت در حالی جانکاه می‌شود که بنگاه‌های خبری و اغلب سایت‌های خبری دنیا سکوت را ترجیح داده‌اند. همانطور که بلاگرهای فارسی ساده‌لوحانه فکر می‌کنند چون جمهوری اسلامی صدای مردم غزه را در شیپور می‌کند پس نباید دم زد. یعنی دوست دشمن ما، دشمن ماست. افسوس که درد من و رنج من از این انسان‌های کوته‌بین در کلمات نمی‌گنجد.

+ "One-two-three-four / Occupation no more"
+ مرگبار ترین حملات اسرائیل علیه فلسطینیان در دو دهه اخیر
+ گروه حماس اجازه خروج مجروحان را برای مداوا در مصر نمی دهد(احمد ابولقیط وزیر خارجه مصر-فایل تصویری)
+ آمریکا: حماس مسئول حوادث غزه است
+ درخواست چپ‌گرايان اسرائيل: حماس را به رسميت بشناسيد
+ كي مي ريزيد ليوان آبتان را پس؟
+ آیا اقدام اسراییل فرقی با نسل‌کشی هیتلر دارد؟
+ AGAINST THE ISRAELI ASSAULT ON GAZA
+ سومین روز حمله به غزه: ۳۰۰ کشته؛ ۱۴۰۰ زخمی
+ مرگ در غزه؛ خاک مرگ بر ما
+ ۲۲۰کشته در یک روز: شدیدترین حمله اسرائیل به غزه در ۴۰ سال اخیر
+ این کودکان هم سهمشان را از زندگی می خواستند!
+ عکس روز: آدم کشی بد است
+ غزه در آتش
+ جناب اوباما یک کلمه حرف زدند یا نه هنوز؟
+ اوضاع غزه از مرز عملیات نظامی گذشته

Send   Print

امروز روز خوبی بود. تمام عصر با قطعه‌ی مریم گذشت. وقتی هم داخل اتاقم نبودم برای گل‌های اتاقم می‌گذاشتم، تا حسابی لذت ببرند از اینکه گل‌های اتاق من هستند. عصر رفتم معلم قدیمی‌ام را دیدم. دلم برایش تنگ شده بود. سر کلاسش نشستم با شاگرد‌های جدیدش و یاد گذشته کردیم. سر شب رفتنم کتابفروشی‌ام مورد علاقه‌ام. چند تا کتاب برداشتم. بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم، نادر ابراهیمی و عطر سنبل عطر کاج، جزایری دوما. مامان همیشه به من غر می‌زند که کتاب‌هایی که می‌خری را من در کتابخانه‌ام دارم. اما من یک مرض ناشناخته دارم که دلم می‌خواهد کتاب‌هایم برای خودم باشد.

شب دیت (چه کلمه‌ی فارسی را می‌شود جایگزین دیت یا راندوو کرد؟) داشتم. با خانوم الف. معلوم است که او هنوز بانو نشده است. فردا به سفر لندن می‌رفت و من در آخرین شب ایران بودنش دیدم‌اش. با اینکه کلی کار داشت درخواستم را رد نکرد. او را بعد از سه سال می‌دیدم. عطر سنبل عطر کاج را دوتا خریدم. یکی‌اش برای او بود. امضا کردم بهش دادم. خیلی خوشحال شد. و من خوشحال‌تر که او را شاد کردم. شب، سالگرد ازدواج مامان و بابا بود. جشن گرفتیم و عکس. برایشان A Good Year را گذاشتم تا ببینند. دوستش داشتند. الان دوباره قطعه‌ی مریم را گوش می‌کنم. چقدر خوب است معنی شعر یک قطعه را نفهمی، اما مطمئن باشی هر چه هست، شعر قشنگی باید باشد.