Send   Print

از طریق: زن روزهای ابری

این یک دستور است؛ حالا، همین حالای برفی، فراموشت می‌کنم. فراموشم کن. شاید بعد، خیلی بعدتر، چشمت بیفتد به کسی که خنده‌هاش، شبیه خنده‌های من است. نگاهم بیفتد به کسی که چشم‌هاش‌، همرنگ چشم‌های توست. آن وقت دوباره هم را یاد می‌کنیم. این بار با لبخند شاید ... این بار با لبخند ای کاش ...

ادامه ...

Send   Print

نیم ساعت اول مراسم ویسکی خوران است و دختر و پسر با ماست و چیپس این‌طرف آن‌طرف می‌روند. جالب بود که بعضی از دخترها از پسرها در نوشیدن ماهرتر بودند. دخترا با ابرو‌های نخ مانند روی پیشانی و دماغ‌های چسب‌خورده و تاتو‌های روزی بازو، تاپ‌های تا روی ناف. پسر‌ها گاهی با ابروهای برداشته، موهای فرفری یا سیخ به بالا با جین و پیراهن. رقص وسط پذیرایی و جیغ و داد و هوار برای قطع نکردن آهنگ مورد علاقه. پک‌ها پر و خالی می‌شوند. ظرف چیپس و ماست دست به دست می‌شود. هوای خانه گرم است. اما هنوز رقص و رقص و رقص. تا 2 نیمه شب. باید تبریک بگم به دوست خوبم که میان این همه در سرزدن و شیون‌های خرافاتی، سطح الکل خون ما را بالا برد.

+ با این قطعه کلی رقصیدیم.