Send   Print

هیچ فرقی نمی‌کند. همه ما زندانیان یک زندان پهناور هستیم. و آنقدر آفتاب آزادی به صورتمان نخورده که رنگ پوستمان سفید شده و دندان‌هایمان پوسیده. آنقدر در این سلول‌های کوچک چرخیدیم که مجنون شدیم. گاهی چنگ می‌زنیم به صورت یکدیگر و گاهی تا یکی‌مان حرف می‌زند به سمتش حمله می‌کنیم. غذای کافی بهمان نمی‌دهند اما تریاک هست و گراس و بنگ و کرک. برای آنها بهتر است ما معتادانی سر به راه و خمیده، گوشه‌ی دیوار باشیم تا اینکه یک روز آفتابی با مشت‌های گره کرده لولا‌ی دروازه‌ی این زندان را از جا برکنیم.

پ.ن. تیتر از شاملوی بزرگ
+ زندانيان دانشگاه اميركبير به هشت تن رسيدند

Send   Print

از طریق: شهرزاد

خانواده‌ی مورد نظر خونه گرفتن توی افسریه. دست همه‌ی کسایی که کمک کردن درد نکنه ( در ضمن برای این که مطمئن باشیم قرارداد رو به رابطمون نشون دادن ) این خبر فقط به خاطر این که از همگی شما که کمک کردین تشکر بشه، درج شده و باز هم از طرف اون خونواده ازتون سپاسگزاریم. در ضمن منتظرتون هستیم در پروژه‌های بعدی

پ.ن. سرزمین رویایی: یک پروژه‌ی جدید داریم شروع می‌کنیم با کمک راننده ترن و شهرزاد و من. وقتی قطعی شد خبرشو می‌نویسیم.