Send   Print

بگذار دستانم آوازهای تن‌ات را یک‌به‌یک بخوانند در مرداب سرد دلم. بگذار لبانم شعر گنگ لبانت را برایت ترجمه کند. بگذار تن من امشب سرودخوان نغمه‌های چشم تو باشد. بگذار امشب آفتاب نیاز، پشت ابرهای چشمت غروب کند و فردا از فراز گیسوانت بالا بیاید.

صورت تو از قلب من چنان دلبری می‌کند که تپش‌هایش نام تو را فریاد می‌کنند. امشب، ماه کامل در آسمان می‌درخشد و من در انتظار ماه بلند بالای خویشم.