Send   Print

نه این دعوا آخرین بحث و جدل در بلاگستان است و نه اولین آنها. اما تجربه به من می گوید معمولن دعواهای بلاگستان هیچ نتیجه ای ندارد گروهی مثل بازی های زمان کودکی عده کشی می کنند و لینک می دهند و گروه دیگر آنها را باز مسخره می کنند. هیچ کدام از طرفین هم کوتاه نمی آیند. هیچ کس نمی گوید راست می گویی من اینجا اشتباه کردم. خوبی این گونه بحث ها این است که هم ما وهم ویزیتورهای بلاگ ها بهتر انسان های پشت این صفحات مجازی را می شناسیم.
به راستی اگر سیبیل طلا هفته ی پیش نقدی بر نوشته ی مهدی جامی بر سرنوشت آریل شارون نمی نوشت اکنون اینگونه علم می شد؟ حالا که مهدی جامی شاید می بیند سیبیل طلا جواب مقاله ی او را داده است بهتر است که به نثر او گیر بدهد و همچون حسین درخشان او را هم به بد دهنی متهم کند. اما توجه نکرد که نثر سیبیل طلا شاید صادقانه تر باشد از آنچه درخشان می نویسد و این دو به هیچ وجه با هم قابل قیاس نیستند.
راستی می دانستید که در بلاگستان هم مافیا داریم؟ اگر برای مقاله ی کسی که خودش را خدای روزنامه نگاری می داند نقدی بنویسی آنچنان با دوستانش برایت عده کشی می کنند که ندانی از کجا خوردی! این رسم بدی است که باید ریشه کن شود.
نویسنده ی یک بلاگ است که تعیین می کند با چه نثری دوست دارد بنویسد و چه زبانی را در انتقال آنچه در سر دارد به کار بگیرد. مسلمن صفحه ی شخصی نوشته های ایشان هم به زور برای دیگران باز نمی شود هر کس که تحمل چنین ادبیاتی را ندارد یا شاید دوست ندارد که بخواند می تواند صفحه ی او را باز نکند. حالا اینکه عده ای بخواهند به زور به کسی بقبولانند که آنچه تو می نویسی ما را آزار می دهد خنده دار است. اگر قرار بود همه ی ما مثل هم با یک نثر رسمی بنویسیم که این همه تنوع و دیگر گونه گی ایجاد نمی شد. با آرزوی روزی که ما تحمل شنیدن نظرات مخالف و نگرش های مختلف به زندگی را داشته باشیم و بدانیم که حقیقت محض نزد هیچ کدام از ما نیست.

نقطه ته خط: طنز مظلوم دربرابر ضدادبيات
نقطه ته خط: شمسی‌ ريشوها و متامورفيسم فرهنگی
خورشید خانم: Nothing is Sacred
امشاسپندان: ماوانسان منقبض واین قالب های پیش ساخته
فرنگوپولیس: جنسگونگی زبان و بازی قدرت
فرنگوپولیس: تقلیل تحقیق به فرهنگنامه
مهدی خلجی: دفاع از ابتذال؟
سیبستان: ای مرده شور اين مدرنيسمو ببرن
سیبستان: از بازی نفرت بیزارم
پارسانوشت: يکى بر سر شاخ بن مى‌بريد
داریوش ملکوت: نزاع ميان ابتذال و فلسفيدن
بهمن کلباسی: آدم می بره
کوروش علیانی: دماغ گنده می‌كشم برای دخترخاله
کوروش علیانی: وقتی مترجم مرجع ضمير را گم می‌كند
مهدی خلجی: مفهوم مبتذل ابتذال
سیبستان: فکر کردید دلقک شدم شماها بخنديد؟

پ.ن. برای اثبات حرفم که همه چیز از نقد سیبیل طلا بر مهدی جامی شروع شد کامنت مهدی جامی را بر مطلب بهمن کلباسی اینجا می گذارم:
بهمن جان، حتما در باره حرفات برات می نويسم ولی فعلن به اين فکر کن که اگر حسين يا سيبيل به تو توهين می کردند سکوت می کردی؟ چرا فکر می کنی آدم در مورد توهين خودپسندانه بايد ساکت بماند؟ خودت نمونه ای به من نشان بده که چيزی را که به آن توصیه می کنی عمل کرده ای و طرف هم درس گرفته!