بسم الله الرحمن الرحيم
سلام
خوبید ؟
جهت عرض ادب خدمت رسيدم .
در پناه حق شاد باش و سلامت .

من چه غلطی دارم می کنم ؟ منظورم همین یکی ، دو سه ساعت گذشته و الان و تا حالای زندگیم و ... آه همه چیز باز دارد به هم می پیچد . می پیچانم . کجا هستم ؟ چه کار می کنم ؟ کی ام ؟ دارم کشف هویت می کنم ؟! ها ها . دارم داستان می نویسم ؟ اوف . بابا بی خیال . حتی خودم هم حالم به هم می خورد از آدمهای عاصی و خسته و تنها . از آدمهای منزوی و بدبخت . از پرحرف ها هم همینطور . مدام به کینه ها و بغض ها و عقده هام اضافه می کنم . توی خودم می ریزم و باد می کنم . من از آدم های کینه ای و عقده ای ، از آدمهایی که نمی توانند حق شان را بگیرند متنفرم . من از توسری خورها متنفرم . از خیلی چیزها متنفرم و به حال خودم عمیقاً تاسف می خورم .
سه ماه خودم را حبس خانه و اتاقم می کنم . لب می بندم . می روم توی اینترنت می خوانم و می خوانم . همه چیز قلابی . آدم ها . نقاب ها . صدا ها . فریاد ها . دریغ از یک هم زبان . زبان همه را می فهمم . با همه همدل ام . با دردهاشان دردمند و با شادی هاشان شادمان می شوم . اما فضا بسته است . تعداد محدودی مشترک می پذیرد این محوطه . سلایق محدودی را طلب می کند . مقام ها و منسب ها قبلاً تقسیم و تحکیم شده . باندها تشکیل شده . گنگ ها . مافیای مجاز . مادران معنوی . فرزندان ارشد و ته تغاری . پدرخوانده ها . ناخلف ها . مطرودها و متروک ها .
می خواهیم براندازیم و از نو بسازیم . ها ها . کی ؟ ما ؟
شاه را برداشتند . تبعاتش را پذیرفتند . خودشان نشستند . برنداشتند که دموکراسی شود . که ....
شما اینها را برنمی دارید که هر سال رفراندم برگزار کنید ؛ که آی ملت ! هنوز هم آیا جمهوری ؟ پادشاهی ؟ لیبرال دموکراسی ؟
نه شما اگر بیایید ، اینبار دیگر آن اولین رفراندم را هم برگزار نخواهید کرد . شما نتوانستید هیچ نظمی و هیچ قاعده ای و ... اصلاً هر چه ... شما در مجاز حقوق یکدیگر را مراعات نمی کنید . با هم نمی سازید . جز در باند و زیرمجموعه ها و زیر ِسربلاگ ها ( وبلاگ های خط دهنده و اصولاً بچه معروف و سرمحل بایست ) تعریف نمی شوید و وجود ندارید . وجود شما در تایید گرفتن و حلوا حلوا کردن هم معنی می شود . و این البته اصلاً معنی جامعه و اکثریت نمی دهد . این معنای تنفس و آزادی بیان نمی دهد .
همه اقتدارگرایید . جایگاهی و تریبونی و کرسی ای بدست می آورید و بعد اصولتان را پایه ریزی . و در اصل حقنه . عادت های شخصی تان می شود عُرف .
ما ایرانی هستیم . از تخم کژیم . تا ثریا هم ، سوئد و سوییس نمی شویم .
ای کاش همه سکوت کنیم . مدتی دستکم . یک سکوت و تفکر جمعی . این همه حرف زدیم به کجا رسیدیم ؟!
ها ؟
یک ماه سکوت کنیم و بازگردیم و بنویسیم . بنویسیم که فلان نتیجه را گرفتیم . چند خط کوتاه .
شبانه روز سیل کلمات دارد جاری می شود . اما تغییری در وضعیت ما اتفاق نمی افتد .
ببینید قدیمی تر به معنی درست تر و منصف تر و محق تر و هزار " تر " دیگر نیست . که هستند کس ها از اصل بی ریشه .
باز اگر سکوتی قرار باشد و دعوتی ، بزرگی و پدرسری باید . سنت ، سنت است دیگر . هیچ کاریش نمی شود .

برای پست بالا يه حرفی بود...ميخواستم بگم..عزيز خواجه حافظ شيرازم برای امرار معاش برای رکن الدين شعر ميگفت

اتفاقا به راحتی ميشه مقصر باخت يپدا کرد. يک نگاهی به نحوه ی انتخاب رئيس فدراسيون و مديران باشگاه ها بندازی. مقصر باخت رو پيدا می کنی

کليدشو بايد قورت داد ! اتفاقن يه نفر رو هم سراغ دارم استاد همين کار!

تيم ايران تمام بهانه هايی را که برای شکست خوردن لازم داشت در کيسه داشت و از تمام آنها به خوبی استفاده کرد.

حرف حساب جواب نداره...




Blog Design Studios