من باهات موافقم و دقیقا هم درد. اصلا هم تفسیر و توجیه نداره. همه شدیم سیب زمینی. منتها یکسری با منطق و یکسری از سر بی حوصلگی. همچین به آدم میگن تو هم بیکاری ها مملکت به ما چه! که آدم فکر میکنه اقتصاد دنیا رو اینا میچرخونند. جدای این حرفها من باهات متحدم. هر کاری خواستید بکنید منم هستم.

ب:

....البته بعضي از جامعه شناس ها ميگويند ايران در مرحله گذار است
گذر از سنت به مدرنيته واين شرايط تا حدي طبيعي است
بهر حال وبلاگت عالي و تاثير گذاره اميدوارم ادامه بدهي و موفق باشي.
بازم ميام سراغت.
راستي لينك دوتانت روي صفحه خيلي شلوغ وقاطي است
پيدا كردن چيزي از اونجا سخته
پيشنهاد ميكنم سايت ها و وبلاگ هاي مختلف رو بنوعي از هم جدا كن جسارتا البته!!
يعني بنوعي طبقه بندي موضوعي داشته باش
فضولي كردم ببخشيد .خدانگهدار.

.... خيلي ها
كه گاو وكوسفند شونو تو روستا فروختند وامدند شهر يك پجو!!! 206و...
خريدند ويا اينكه امدند شهر و اون صداقت روستايي و اجدادي شون رو فروختند وسياست خريدند!
و اكنون همه شون ميلياردر اونهم نه به تومان بل به دلار! هستند!
لذا طبيعي است كه امروزه جوانها فقط به يك شب !فكر ميكنند اونهم شبي كه صبحش ميلياردر
باشند!! ....

....بااين حساب ديگه جايي براي ارمانخواهي هاي سياسي و اجتماعي و ...نمي مونه!
بنظر ميرسه كه تنها راه همون كارهاي فرهنگي باشه وحتما ميدوني
كه كار هاي فرهنگي وتغييرات فرهنگي
در دراز مدت جواب ميده وما با اين كارها فقط ممكنه كمي خيلي كم
سرعت اون رو بيشتر كنيم. ...

ذ:

...اره بي ارماني جوونهاي ما بد جوري مشكل ساز شده
البته ارمان دارند ولي محدود ميشه به مسال ريز وشخصي
(از ارمان هاي كلان اجتماعي و سياسي و...خبري نيست!)
اكثرا دوست دارند پول كلاني بدست بياورند اونهم
نه با زحمت و كار!بلكه يك شبه ! يعني تو اين زمينه حق دارند
چرا كه دارن ميبينن كه :
ادامه....

b:

اخ كه چقدر از نوشته هات لذت بردم
قلم خوب وروان هم نعمتي است واز اون مهمتر
شعور و اگاهي داشتن هم همينطور.
اينها نوشته يك ادم 39 - 40 ساله مجرد است كه
روزي 4-5 ساعت با اينترنت و وبلاگ ها سرو كله
ميزنه وفوق ليسانس هم داره(اينها رو كه ميگم نه از سر
افه .....بلكه واسه اينكه بدوني طرفت ادم بيسوادي نيست
وهمينجوري وهوايي نمينويسه) وبلاگ خوب كم پيدا ميشه
ولي پيدا ميشه مثل مال خودت.
ادامه....كامنت بعد....

لینک دادم ...

سرزمین رویایی:

هاله جان:
تمام راه ها را نوشته ایم. به جز اینها راهی نیست.
در پست از زوایای مختلف همه ی راه ها هستند.
حالا باید ببینیم کدام یک از اینها کمک کننده تر اند. و قابل اجراتر.
اینجا تشخیص اش با توست و اهل فن.
نظر من همان نوشتن ساده ترین راه حل برای دست کردن فیلتر شکن با آی پی و پورت هست.
تا نظر شما و بقیه چی باشه؟

دريا:

واقعا سخته آدم برای بديهی ترين آزادی ها بجنگه
اين موضوع برای اجناس مذکر اصلا غير قابل تصور هست
اين فضای مسموم بلاگ که تورا نااميد کرده بر تمام فضاهای موجود زندگی ما سايه انداخته پس ما طاقت زيادی داريم نه؟؟؟

هاله:

ضمنا" یک کمی اوضاع ناجور است چون وقتی بناست فیلترینگ سراسری بشه دیگه آی اس پی هم هیچ‌کاره‌ست - حتی اگر دو ماه هم تحریم بشن بلاخره چه؟ بعدم فکر می‌کنی اگر دونه به دونه‌ی این آی اس پی ها بیزنس‌شون رو جمع کنن برن پی‌کارشون دولت کک‌اش هم می‌گزه؟

به هر روی پیش‌نهاد می‌کنم فعلا" در موردش بنویسیم ببینیم کسی چیزی به فکرش می‌رسه که عملی باشه.

هاله:

پسرجان رویائی، من در وب‌لاگ‌ام اعلام می‌کنم، می‌تونی از کسانی دیگری هم که می‌شناسی درخواست کنی در وب‌لاگ‌هاشون اعلام بکنن که هر کس راه‌حلی به نظرش می‌رسه پا پیش بگذاره، از پن‌لاگ هم می‌تونی کمک بگیری - مگر کمیته‌ی ضد فیلترینگ ندارد پن‌لاگ؟ حسن آقا هم که همیشه در اینطور موارد یار و همراه‌ هست. به هر روی من که به جز خبررسانی کاری نمی‌تونم بکنم - تازه خودم هم فیلتر هستم. باید سعی کنیم همه رو همراه کنیم حالا به هر وسیله‌ای - با کامنت گذاشتن در وب‌لاگ‌هاشون یا ایمیل یا هرچه.

مهشيد:

با مزه است ها. معمولا رد پا نميزارم. آمدم خانه ات و خواندم و رفتم و ديدم که تو هم در همين مدت مهمان من بودی.
آره حالم خوب است.
ولی تو باور نکن.


دوست عزیز اصلا ازتو توقع نداشتم که شروع نکرده جا بزنی ! از تو بعید بود . تو اولش رو خیلی خوب شروع کردی . حالا اگه ماها همراهیت نکردیم نباید تو اصل هدفت و رسیدن بهش خللی ایجاد بشه !!! فکر میکنم اون راهکارهایی که گفتی میتونه عملی بشه . فقط باید وقت گذاشت و نا امید نشد . مطمئن باش اگه شروع کنی و اطلاع رسانی خوبی هم بشه جواب میده .ناامید نشو پسر ما باهاتیم !!!!

:)

سلام. نميخوام به کارتون ايراد بگيرم اما فکر نميکنيد مشکلات ما ايرانيا چيزی فراتر از فيلترينگ باشه؟! شما ميگی چرا جوونای ما نااميدند؟! عزيز چرا اميدوار باشند؟! به چی اميدوار باشند؟! به کدوم آينده خوبی اميد داشته باشند؟! مملکتی که هيچ چيزش سز جای خودش نيست چه اميدی رو در دل من جوون زنده ميکنه؟! به گفته شما سرمايه مملکت دراه از کشور خارج ميشه! خوب چه کاری از دست ما برمياد؟! ببين عزيز اون بلايی که نبايد سر ما ميومد اومد! مشکلم با يه اتحاد چند نفره و مقابله با فيلترينگ و ... حل نميشه! حالا چه جوری! منم نميدونم! موفق باشی.

راستش عصبانيتت را درک نمی کنم و حرفت را که ما لايق همينيم که هست. ميدانم چيزهای بسيار تو را نا اميد کرده... اما با اين حرفها همين اندک سرمايه اميد را هم خواهيم باخت. مقاومت و صبوری الفبای هر مبارزه ايست. در ضمن تاثير فريب و مکر اينان و قدرت بسيارشان و نبودن روشنگری براي مردمان هميشه تابع شرایط را در معادلاتت فراموش مکن. مگر ما جز قهر و پرخاش با مردمانی که ما و آرمانهايمان را درک نمی کنند چه کرده ايم؟ من نیز مثل بسیاری هرگز نمی خواهم چون نسل پدرانمان احساساتی و هجمه ای مشکلم را حل کنم. اما در مورد راه کارهای عملی برای رفع فیلترینگ من هم همراهت هستم. نوميد مباش.

رويايی جان باید زودتر پیغام میذاشتم شاید برای پست قبلی.راستش نمیدونستم کدوم یکی از راههایی که نوشتی بیشتر موثره.اما اگر از اینجا کاری از دستم بر میاد روش حساب کن.دیگه اینکه دلسرد نشو.میدونی خیلی کارها تو این دنیای وبلاگها تا حالا انجام شده که خیلی هاش هم موفق نبوده.شاید برای همین خیلی ها دلسرد شدند.

سرزمین رویایی:

هاله ی نازنین:
راهی به ذهنم نمی رسه.
شاید بهترین اش همون اعلام گروهی روش ساختن فیلتر شکن باشه
در تاریخ های معین در بلاگ هامون.
حالا تو هم یک ارزیابی بکن.
نتیجه اش رو بگو.

کاملا قابل درک است...

چرا این اندازه عصبانی؟ زیاد برازنده‌ات نیست. نه ما لایق این‌ها که گفتی نیستیم. یک سیستمی باید محیا باشد که پشت‌اش را بگیریم. نه؟ ضمن این که در پست قبلی گفته بودی که بسیاری به دلیل حضور با نام واقعی نمی توانند هر راه حلی را بپذیرند. خب راه حلی که همه بشود از آن استفاده کنیم چیست؟ تا حالا که فیلترشکن بود و فرستادن آن از طریق ایمیل برای دوستان. بقیه‌اش را بگو. قهر نکن. ما همه جور هستیم.

رويايی جان، اومدم که ببينم کار مبارزه با فيلتر به کجا کشيده که با اين پستت رو به رو شدم...البته من نا اميديت رو ميفهمم، و نمی دونم که دقيقا اوضاع چطوری هم هست که بخوام نظر درستی بدم، ولی اين رو ميدونم که همون اندازه تاثيری که تو به عنوان يک آدم می تونی بگذاری هم هر چقدر هم که باشه، بودنش غنيمته. رويايی جان، نا اميد نشو، برای اين نازخاتون گل که همون موقع از ايران اومده بود هم داستان اون دخترک کنار دريا رو نوشتم که...اصلا شايد گذاشتمش تو وبلاگم!!...عزيز دلم، من که وا نداده ام! ما که هستيم، همين من ، هاله، نازخاتون، و چند نفر ديگه ای که گفتن همکاری ميکنن. يک مشکل اينجاست که راهکارها عملی يا کار آمد به نظر نميان، من هنوز فکر ميکنم که اگر فيلترينگ مرکزی بشه، که تحريم کارتها عملا هيچ فايده ای نداره. حالا اگر فعلا هم هيچی به نظرمون نميرسه، ميتونيم با همون دستور العمل ساخت فيلتر شکن شروع کنيم. اگر اين دستور رو داري، اگر چند نفری می تونن بنويسنش ، بعدش ما هم توی وبلاگهامون لينک ميديم، برای دوستامون پيغام ميگذاريم، توی بلاگ نيوز و...لوگو درست می کنيم، و يک روز رو تايين می کنيم برای قرار دادن اون روی وبلاگهامون، من فکر ميکنم الان خيليها موضوع براشون جدی نشده، ولی اگه در موردش بنويسيم می تونيم توجهشون رو جلب کنيم و خيليها حتما همکاری ميکنن، می تونيم اين کار رو، يعنی گذاشتن دستور ساخت فيلتر شکن روی وبلاگهامون به طور دست جمعی رو هر چند وقت يکبار تکرار کنيم...اين چيزيه که فعلا به ذهنم ميرسه، اگه موافقی که بزن قدش ديگه ...:)

*عزيز دلم درسته که همه ی ما وقت و بی وقت دچار اين حالت مي شيم (يکی خود من وقتی از ايران برگاشته بودم) ولی درست ترين راه مبارزه داشتن سرسختی و مقاومت کردنه. جايی خوندم، شايد تو روزنامه ی جامعه ، که پدری پسری داشت که دلش می خواست زاهد و عابد بار بياد و دچار گناه و لغزندگی نشه. اين پدر بی نهايت "خر مذهبی و جا نماز آبکش" بود. خلاصه که برای حفاظت از پسر ، او را در برجی می گذاره و هر سال که می گذره يک متری ديوار برج رو بالا می بره؛ خوشحال از اين که به خوبی از پسرک محافظت کرده. پسر تبديل ميشه به مردی ۱۸-۲۰ ساله و يه روزی پدر، پسر ديروز و مرد امروز رو در حين خوندن چيزی غافل چير می کنه. آه از نهادش بلند ميشه و ميگه : چطور تونسته به اين کتاب ها و مسائل خارج از برج دست پيدا کنه. پسر جواب ميده: سالها به خودت زحمت دادی که من رو از حقوق اوليه و طبيعی ام محروم کنی غافل از اين که اين برج بلند که الآن ۱۸- ۲۰ متر شده ، سوراخ هايی داره که من رو با دنيای بيرون مرتبط می کنه. حالا شده حکم اين آقايون و کشور طفلکی ايران و بعضی از مردمان ايران زمين.

** عزيزم اون موقعی که عکس ها رو ديدی کامل نبود؛ خواستی بيا بقيه اش رو ببين نازنين!

هاله:

عزیز مهربان من، از میدان در نرو. می‌تونیم شروع کنیم، حالا همراهی بود بود و نبود هم نبود. با حاج آقای میرزا پیکوفسکی عزیز هم‌عقیده‌ام.

بیا عزیز من، بیا شروع کنیم.

هر دو مطلب آخرت رو تو موزائیک لینک دادم. دنبال‌اش رو بگیر جان‌ام. نمی‌شه همین‌جوری پیش‌نهاد بدی و بدم در بری که! :)

کار جمعی در این مملکت ازخودگذشتگی بی چشمداشت می خواهد، اگر می خواهی به هدفت برسی باید بسیار بی وفایی تحمل کنی.

Scarlet:

Royaei jaan, az asri ke residam inja delam gerefteh bood. oomaadam poste toro ke khoondam dige be hegh hegh oftadam chonke man too marhaleye poost andakhtanam. daraam pooste Irani boodanamo mindazam. chon dige man ghate omid kardam. na az hokoomat, na az siasat,oona moshkeli nadaran. Az Mardom ! az esme Irani. ke ba tanbali, badjensi va bihoviati agheshtast. to ham ziad khodeto narahat nakon ye chand sal hers mikhory baedam mesle man va kheiliaye dige poost mindazi
.
. are poost andakhtan dard dare, be hegh hegh oftadan dare amma baedesh dige taklifeto ba khodet midooni. !
.Shab khosh!




Blog Design Studios