اتفاقا برعکس تصور عموم، تهرانی‌ها بسیار حساب‌گر هستن، اصفهانی‌ها اسم‌شون بد در رفته!

سلام.
می خواستم اگر اشکالی نداره سرزمین رویایی رو بذارم توی لینکهام.

رویا:

سلام رفیق، شاید اگر شرایطی پیش میومد که تو شهراهی دیگه هم زندگی کنیم اینقدر کلی یک خصوصیت به مردم اون شهر نسبت نمیدادیم، مثل چندتا از دوستای تهرانی خودم که چند سال مشهد دانشجو بودن و نظرشون کاملا عوض شد، راستش ای آخریا بیشتر از ما مشهد و دوست داشتن، نه فقط مشهد که هر جایی هر شهری، فرقی نداره. شاد و موفق باشی

يه سری به من در http://minookiam.blogfa.com/
بزن.گرچه چيز زيادی ننوشتم اما ديدن ش ضرر نداره.مرسی

خیلی حرص و هوس دارم چهرت رو ببینم . خیلی .

نظراتتو در مورد ايرانی بازی قبول دارم.
اما در مورد انتخابات,شما عقيده داری از بين بدتر و خيلی بدتر بايد با قاطعيت انتخاب کرد؟
تازه انتخابت هم بشه مايه افتخار و تاييد اون بدتره؟
اصلا انتخاب معنی نمی تونه داشته باشه ,وقتی مجبور باشی از بین گزينه هايی که از ما بهتران انتخاب کردند,انتخاب کنی,بعد اسمش بشه انتخاب و اراده تو.

باز هم معذرت ميخوام اگر لحنم تند بود. اين روزها فشار کار زياده و سر تو خالی شد. من حق نداشتم روی تو قضاوت شخصی کنم.

من فکر ميکنم ديدی که تو باهاش نوشتی و ديدی که من باهاش خوندم خيلی فرق داشت. تو از نظر خودت دنيای اطرافت رو تشريح کرده بودی اما چيزی که من خوندم اين بود که دوباره يه چيزی که همه جای دنيا هست و توی شرايط همه آدمها همونجوری رفتار ميکنند(کم و بيش) بسته شد به ناف ايرانی بودن. فکر ميکنم سخته که بخواهيم جای همديگه خودمون رو بگذاريم.

yalda:

ما فقط اصرار داریم در رفتار های خوبمون غلو کنیم و عادات زشتمونو سرپوش بذاریم به نوی فرار از واقعیت. حتی با خودمون هم تعارف داریم! حالا اگه دوتا نمونه مثل ما در جاهای دیگه هم بود که دلیل بر این نمیشه ما این رفتارهای زشت رو تایید کنیم. کاش واقعیات رو اونطوری که هستن ببینیم نه اونطور که میخواهیم باشن!

نوشين:

اين جبهه گيری ها در مقابل واقعيت موجود تاسف آوره. همه جای دنيا خوب و بد هست اما نسبت داره و به نظر من هم نسبت اين بازی ها در وطن عزيز خودمان و در زمان حاضر چشمگیر است.
در ضمن می خواستم مراجع مستند و آماری و معتبردوستانی که به غیر مستند بودن این واقعیات اعتراض می کنند را بدانم.

سرزمین رویایی:

انار جان:
تنها دليل نوشتن اين پست کامنت تو بود که کمی برام سنگين بود.
من در پی نوشت اضافه کرده بودم که می‌دانم شايد در جوامع ديگر هم اينطور باشند يعنی می‌دانم اين همه‌ی تصوير نيست.
در مورد نگاه از بالا به پايين و نوشابه باز کردن دفاعی نمی‌کنم. چون همچين چيزی هيچ وقت در فکرم تا حالا نبوده و کمی برام غريب بود. در سابقه‌ی نوشته‌هايم هم تا حالا کسی چنين چيزی بهم نگفته بود. من خودم را شامل ايرونی بازی‌های ذکر شده نمی‌دانم. خودم را شامل آفتاب و مهتاب و خاريدن و لذت از تماشای اعدام و پول جمع کردن برای زمين و ... نمی‌‌دانم. حتمن ايرانی بازی‌های ديگری دارم که خودم نمی‌فهمم بايد کسانی که منو می‌بينند بنويسند. در پی نوشت هم نوشته بودم که من هم يک آدم عادی هستم. يک آدم عادی عادی عادی ايرانی :)

اصلا قبول ندارم مردم شهری را به صفتی متمايز کنيم.

سلام رويايی عزيز
الان رفتم متن پايين رو خوندم :ايرانی بازی: راساتش رو بخوای فقط خنديدم بی هيچ دلخوری. اصلا هم بهم بر نخورد و عرق ناسيوناليستيم هم فوران نکرد. خوب هر ملتی يک مدلیه و ما هم این مدلی. اگر هم دليلی داشته باشه که ايران رو دوست داشته باشم همين دوگانگی هاشه. خوب در دنيا تکه!!!!!

آوا:

ايرانی بازی يعنی نان را به نرخ روز خوردن آن هم به شدت
يعنی آرزوهای بزرگ در دل های کوچک
يعنی ترس از نو ديدن و از نو ساختن
يعنی گارد گرفتن در مقابل ناآشنا
يعنی گارد گرفتن در مقابل دست نيافتنی ها
يعنی معترضين کوچک بجای طاغيان بزرگ
...............

يک چيزی هست به نام انصاف که اگر در نوشته نباشد و در سخن نباشد اعتبار حرف را کم ميکند. پروپاگندا هم چيزی جز حقيقت نيست اما حقيقت گزينشی است. نوشته تو سه ايراد بزرگ داشت: اول اينکه فقط به ايرادها پرداخته بودی بدون اينکه بگويی متوجه هستی اين همه تصوير نيست. دوم اينکه نوشته ات به شدت نگاه از بالا داشت و اين برداشت رو به شدت به خواننده ميداد که خودت رو جزو اين «ايرانی بازي» ها نميدونی و سوم اينکه به شدت کلی گويی بود. حتی در همين بعد ايراد گفتن.




Blog Design Studios