من باور دارم که موطن آدمی هم در قلب کسانی است که دوستش دارند هم در جایی که خودش ریشه داره
غربت آدم رو بی ریشه میکنه این بی ریشه گی رو تحمل کردن کار هر انسانی نیست!!اینو بعد از یک سال زندگی در غربت ِ سرد فهمیدم!!
هنوز نمیفهم چطور آدم ها یی که در ایران بزرگ شدن و خون ِ ایران در تنشون هست میتونن روحشون رو با این سرمای دلگیر و بی روحی اینجا گره بزنن
خوشحال میشم بهم سر بزنی!

هستی:

شاید، شاید هم نه. گاهی اوقات به شدت با وظنت احساس غریبی میکنی چون دیگه کم کم نمیشناسیش. همه چیز برات غریبه میشه. آدمها آدمهایی نیستن که میشناسیشون. رفتارها فرق کرده و وقتی چند سالی دور باشی و یهو پرت شی به وطن، دچار ترس غریبی میشی. اما با اینحال، هر بار خبری از وطن میشنوی دلت هری میریزه پایین بعد نوستالزی میاد سراغت. همه چی بوی بچگی ات رو میگیره و خاطراتت. بعد غصه جای این حس نوستالزیک رو میگیره و خیلی وفتها حس خفگی میکنی. اما کم کم عادت میکنی. بی وطنی میشه جزوی از زندگیت. چون اون چیزهایی که برات معنی وطن میداده کم کم نیست شدن. میشی نیلوفر بریده از ریشه، سرگردان به روی آب...

شازده کوچولو:

خاکمو برذار و ببر تو خاک مرز پرگهر
بگو تصدق سرش بریز هوا صبح سحر

باهات واقعا موافقم هر جا كه باشم تنها موسيقي كه قلبمو ميلرزونه اي ايرانه هر چقدرم كه توش تحت فشار باشم باز دوستش دارم.

وطن پرنده ي پر در خون
وطن شكفته گل در خون
وطن فلات شهيد و شهد
وطن پا تا به سر خون
وطن ترانه ي زنداني
وطن قصيده ی ويراني
ستاره ها اعداميان ظلمند
به خاك اگر چه مي ريزند
سحر دوباره بر مي خيزند
بخوان كه دوباره بخواند اين قبيله ی قرباني
گل سرود شكستن را
بگو كه به خون بسرايد
اين عشيره ي زنداني
حرف آخر رستن را
با دژخيمان اگر شكنجه
اگر بند است و شلاق و خنجر
اگر مسلسل و انگشتر
با ما تبار تداعي
با ما غرور رهايي
بنام آهن و گندم
اينك ترانه ي آزادي
اينك سرودن مردم
امروز ما امروز فرياد
فرداي ما روز بزرگ میعاد
بگو كه دوباره بخوانم با تمامي يارانم
گل سرود شكستن را
بگو كه مي سرايم دوباره با دل و جانم
حرف آخر رستن را
بگو به ايران بگو به ايران

آرين:

موطن آدمی را تنها بر یک نقشه نشان است... نقشه خاکی که تک تک پود هایش با تارهای قلب آدمی در هم تنیده است





Blog Design Studios