خیلی دلم میخواد الان به یاد اون روزای گذشته کلی تو خیابون قدم بزنم.
به وبلاگ من هم سر بزن عزیزم.

سلام
اگه بدونی چقدر دلم برای زمستون تهران تنگ شده...

حالشو ببر. تو این خراب شده که باید برف بیاد، نمی اد. بخشکی این شانس.

عالی بود. يکی از زيباترين و پر خاطره ترين روزهای قديمی من روزهايی ست که با دوستهای قديمی وقتی برف میبارید و مدرسه ها را تعطيل ميکردند توی پاده روها زير برف قدم ميزديم. شبهایش کنار بخاری قديمی علاالدين پدر مينشستيم و از پنجره به تاریکی بيرون نگاه ميکرديم و دعا ميکرديم که اينقدر برف ببارد که صبح مدرسه ها را تعطيل کنند.

من هم دلم ميخواد قدم بزنم. ميخوام سرمای زمستان و با تمام وجودم حس کنم.
شاد باشی.




Blog Design Studios