اسم وارد نشده است:

َعجب حسرت مسخره ای. نسل سوم که حسابی داره حال مبیکنهو در حالی که ما نسل ۵۰ سوختیم .........

رويايی جان ! اين درد خيلی از ماهاست مگه نه؟
کاش به ما فقط يه شهر ميدادند ! يا اصلا نه يه بيابون ميدادند.... ! ميگفتند بريد اينجا به ميل خودتون زندگی کنيد ! آخ که چه بهشتی ميساختيم از اون بيابون برای خودمون .آخ که چقدر آرزوهامون کوچيکه ....چقدر سهمی که از زندگی میخواهیم کمه ! نمیدونم رویایی جان شاید چون خیلی کمه بهمون نمیدند! شاید اگر بیشتر از این ها رو طلب میکردیم همین حداقل ها رو به ما بر میگردوندند

دلم برای عبور فصل جوانيمان از کوچه های ترديد ميسوزد!

سرزمین رویایی:

علی نازنین:
مرسی از نظرت. اما می‌دونی تا کی می‌خوای با تو صف سینما واستادن زندگی کنی؟ آره ایران خوبه. ایران رو دوست دارم شدید. حتا شاید بیشتر از تو. می‌بینی که چطور خاطره‌‌هامو ازش می‌نویسم اما بدون با خاطره نمی‌شه یک زندگی موفق رو ساخت.
ایران مثل ارگ بم می‌مونه برای من. با ابهت. تاریخی. با عظمت اما ویران !

علی:

اگه جزو قشر مرفه بی دردی یعنی جزو بیست درصد پولدارایی ديگه امريکا و کانادا و دوبی و اندونزی يا جزاير قناری نداره
همه جای جهان سرای تو است بهرحال بهت خوش میگذره
ولی اگه مثل هشتاد درصد بقیه جامعه بايد برای زندگيت دست و پاد بزنی ديگه فرقی نميکنه کجايی
امريکا و کانادا و دوبی و اندونزی يا جزاير قناری نداره هر جا باشی بايد جون بکنی کار کنی تا زنده بمونی
نتيجه اخلاقی: هر کجا روی آسمان ...
نتيجه غیر اخلاقی: برو پولدار شو
از کانادا

کسی که تو سرزمين خودش بيگانه س چه چاره ای داره غير از اين که جور و پلاسش رو جمع کنه و بزنه به چاک. واقعا جای زندگی کجاست؟
مگه فرصت برای بودن چه قدره که آدم مدام هستن خودش رو سانسور کنه و نگه و نگه و نگه...
نه هيچ جا خاک آدم نمی شه حتی اگه خاکت در بند اهريمن باشه ولی ميون مردم خودت بيگانه باشی دردش بيشتره.
من کاری به امنيت و آينده و آزادی و انسانيت و حقوق اجتماعی و همه چيز هايی که نيست ندارم ، کاری هم به فقر و اعتياد و به هرز رفتن و عقب موندگی و خرافات و دروغ و همه چيز های ديگری که اين جا هست ندارم،مازندگی کردن رو ياد نگرفتيم و خيلی دير شده...
ای کاش آدمی وطنش را همچون بنفشه ها می شد با خود ببرد هر کجا که خواست...
ما نسل بر باديم هر جای دنيا...ولی اين دليل ماندن نيست در جايی که جای ماندن نيست.

علی:

اومدم فقط يه چيزی بگم و برم
واقعا اگه زندگی رو اين می بينی که با دوست دخترت بری لاس وگاس يا توی نايت کلاب لاس انجلس باشی داری اشتباه ميکنی
آدمها داخل مغز خودشون زندگی ميکنن نه شهر يا کشور خاصی
يکی از دوستان ميگفت دلش برای صف سينما تو تهران تنگ شده فضاش اينقدر صميمی ه که گاهی دوست داری هر چی داری بدی يه لحظه اونجا باشی
مردم همه خودی اند لذت بردن تو ايران يه چيز ديگس
ولی بايد اعتراف کنم که اينجا رای درس خوندن بينظيره
حيف که جوانی رفت

والا اينجا و اونجا هميشه لنگ مرغ همسايه هستش ولی به نظر من برای درس هم که شده زندگی بيرون از ايران رو حتما تجربه کن اون موقع شايد خيلی چيزها برای خودت حل شن...

سوسکی:

دو سال مثل برق می‌گذره... توی اين فرصت از مطالعهء زبان غافل نشو که برای کارهای خيلی خيلی حرفه‌ای و مديريتی بايد بتونی به بلبلی خود اينا صحبت کنی...
گود لاک :)

سرزمین رویایی:

سوسکی جان:
هنوز موقعیت ‌اش درست نشده. شاید دو سال دیگه !

بقول اينجايی ها
Been there, done that!

می‌فهمم چی می‌گی... منهم همين حال و هواها رو ۱۲ سال پيش داشتم و ۴ سال آزگار طول کشيد تا کار مهاجرتم درست شد... تو چرا برای خروج اقدامی ‌نميکنی؟

سرزمین رویایی:

همخونه‌ی عزیزم:
نه ! دیگه من تحمل ساختن رو ندارم. باور هم ندارم بشه این حجم عظیم خرابه‌ها رو ساخت.

در اولین فرصت فرار خواهم کرد. به همه بگو اما که جرات نداشتم. بگو ترسو بود. راستش دلم نمی‌خواهد عمرمو تلف کنم در آرزوی ساختن.
کاری که پدران ما کردند و فایده‌ای نکرد.

رفیق ما اگه موندیم یه معنیش اینه که این خاک و کوچه و آدما رو از خودمون و جونمون بیشتر دوست داریم . قیمت داره اینجا موندن مگه نه؟ همدیگه رو داریم عوضش. غر بزن ! گریه کن ! ولی تو رو خدا نشکن! جنس اصل هم خواستی خودم بهت آدرس میدم. مامان و بابات هم فاصله شون یه دسته دراز کنی و بغلشون کنی یا درو بکوبی و از دستشون فرار کنی. میسازیمش دوباره با هم و با همه غریبه های غربت. شک نکن! پررو تر از این حرفاییم

سلام وبلاگ جالبی داری . يه سری هم به ما بزن.

وقتی میای اینور آب میبینی که هیچکدوم از اون چیزهایی که اونجا حسرت داشتنشو می خوردی اینجا بهت حال نمیده. نمی دونم چرا.نمی خوام بگم اینجا بده. می خوام بگم وقتی دم دستته دیگه دلت نمیخوادشون.

سلام. حیف دل که بی سبب بسوزد. خیلی از جوونهای اروپایی هستند که حاضرند او دوساعتی رو که جوونای ایرانی توی کافی شاپ میشینند، با طلا عوض کنند. این مقایسه ها درست نیست، چون پوسته واقعیت را نمی خراشد. آرزوهای شما کوچک نیست. این نوع مقاسه آن ها را کوچک می کند.

دل سوختن داره. بدجوری هم داره. متاسفم برای همه.




Blog Design Studios