Send   Print
هشتم سپتامبر ۲۰۱۴ به من یادآوری می‌کند که ۹ سال است در این صفحه‌ی زرد با گل و مرغ‌های قجری می‌نویسم. خودم هم باورم نمی‌شود. هنوز با جزییات شب شانزده شهریور ۸۴ را یادم هست. زمان مثل باد می‌گذرد و آنچنان غرق خنکی نسیمش می‌شوی که روزهایی که باد برد را نمی‌بینی.

کپی برابر اصل از زندگی من و افکار من است اینجا. در یک سنی به جایی می‌رسی که دیگر آنچه مردم در مورد تو فکر می‌کنند اهمیت ندارد. پاهایت را دراز می‌کنی روی کاناپه دلت می‌خواهد همانطور زندگی کنی که حالت را بیشتر خوب می‌کند. نمی‌شود با حرف مردم کج و راست شد. آن وقت زندگی‌ات یک چیز مضحک بی یال و اشکمی می‌شود که بیا و ببین. برای همین بهتر است چایت را بریزی و برای خودت خوش باشی و فیلم‌های خودت را ببینی و کتاب‌های خودت را بخوانی. یک اتاق کوچک با کتاب‌ها و فیلم‌هایی که دوست داری و سایت ساوند کلاود با همه‌ی موزیک‌های منظومه‌ی شمسی، بس است دیگر. چه می‌خواهیم مگر؟ حالا چه فرق دارد در شهری کوچک کنار اقیانوس آرام باشی یا هر جای دیگری.

سالگرد‌ها فقط آدم‌ را متوجه گذشت زمان می‌کند. من هم دیگر آدم ۲۵ ساله‌ نیستم. گذر دوران آدم را بدجور پخته می‌کند. که زود قضاوت نکنی، که بیشتر فکر کنی، بدانی را‌ه‌هایی دیگری هم هست، دقیق شوی در معنی هر کلمه، که خیلی چیزها برایت ارزشمند شود، بدانی می‌شود با یک نگاه یا یک کار کوچک پادشاه اخترک‌ات باشی. زندگی ساده است آدم‌بزرگ‌ها پیچیده‌اش می‌کنند. اینجا با هم بزرگ شدیم و سعی کردیم انسان‌های بهتری باشیم. این زیباترین هدف هر کسی می‌تواند باشد. بهتر بودن از یک لحظه قبل. همین بس‌مان است.

اتاقک کامنت‌ها باز است. برایم بنویسید تا بخوانم.

+ با گرامافون سرزمین رویایی گوش کنید: Robbie Williams - My way
+ با تماشاخانه‌ی سرزمین رویایی نگاه کنید: Robbie Williams - My Way, The Royal Albert Hall

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک