Send   Print
مهمترین قسمت هر چیز، هر داستان، هر اتفاق، روح آن است. روح یک صندلی، روح یک بلوز آبی تیره با راه‌های سفید برفی، روح یک اتفاق دوست دا‌شتنی که انگار همین دیروز افتاده اما سال‌ها از آن می‌گذرد. خیلی راحت می‌شود روح هر چیزی را حس کرد. به حرف‌هایش حتا گوش کرد و چیز یاد گرفت. اینجا مرز خیال و زندگی در هم تنیده می‌شوند اما با احتیاط می‌شود از کنارشان عبور کرد. می‌شود عمیق به صدای ویولون‌های موزیک لیست شیندلر گوش داد و حرف دل آهنگساز را حس کرد. برای این کار احتیاج به گذراندن هیچ کلاسی نیست. کمی فهم می‌خواهد کمی سکوت یک اتاق تاریک و آرامش. پنجره‌ای که رو به درختان وفادار کوچه باز شود و نسیم پشت پرده که هر از چند گاهی به داخل اتاق سرک می‌کشد. همین‌ها بس است.

خیلی وقت‌ها تا سرمان درد نگیرد متوجه‌اش نمی‌شویم. تا زانو درد و دل درد نشویم بهشان توجه نمی‌کنیم. اصلن حس نمی‌کنیم گلویمان می‌تواند چرک کند که حتا نتوانیم حرف بزنیم. همیشه چیزهایی را حس می‌کنیم که مشکلی دارند. اگر درست و حسابی کار کند و وقت را دقیق بهمان بگوید باطری ساعت مچی را حس نمی‌کنیم تنها زمانی به فکرش می‌افتیم که ساعتمان چند دقیقه‌ای عقب بیفتد.

آدم‌ها رابطه‌ای را حس می‌کنند که یک جای کارش می‌لنگد. رفیقی را حس می‌کنند که آنقدر با او نزدیک نیستند بتوانند چند ساعت کنار هم باشند و حضور هم را نفهمند. خیلی وقت‌ها غریبه‌ای را سوار ماشینمان کرده‌ایم تا به مقصدش برسانیم و عذاب کشیده‌ایم. سکوت عمیق بین راه و فهم اینکه حرف مشترکی نیست. آنقدر او را حس می‌کنیم که انگار همه‌ی ماشین را مثل یک روح سرگردان اشغال کرده. اینجاست که شروع می‌کنیم به صحبت کردن درباره‌ی چرندیات متداول دنیا تا کمی این سکوت سرد لعنتی را بشکنیم. و در مقابلش شده که ساعت‌ها جاده‌های بی‌انتها را رانندگی کرده باشیم بی‌آنکه بغل‌دستی‌مان را حس کنیم. کسی که برای گفتن هر موضوعی احتیاج به کلاف سردرگم حرف و سخن نداریم. همان موزیک پس‌زمینه کافی است. کسی که عمیقن ریشه‌هایت را درک می‌کند و هر چه سعی می‌کنی تا وجود یک انسان دیگر را کنارت حس کنی تلاشی بی‌فایده است.

و این بهترین راه برای امتحان کردن هر چیزی است. آیا سرت را حس می‌کنی؟ درد تیرکشنده‌ی گردن‌ات به تو یادآوری می‌کند چیزی آن طرف‌ها اشکال دارد. آیا کسی را داری که بتوانی ساعت‌ها، روزها یا شاید سال‌ها کنارش باشی و حس‌اش نکنی‌؟ فکر کنی او همان تویی که در کنار خودت داری برای خودت و دل خودت زندگی می‌کنی. حس نکنی یک آدمیزاد با بوی آدمیزاد یا احساس‌های عجیب و خواسته‌ها و آرزو‌های غریب کنارت می‌لولد و شب‌ها از این شانه به آن شانه می‌شود و برای رسیدن به آنها می‌تواند به راحتی از روی تو عبور کند. اگر رابطه‌ات و رفیق همراهت را حس کردی و از دردش گاهی به خودت پیچیدی، بدان یک جای کار می‌لنگد. چیزی این میان ایراد دارد. همین.

+ با گرامافون جادویی سرزمین رویایی گوش کنید: Schindler's list - Main theme. piano

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک

Send   Print
هشتم سپتامبر ۲۰۱۴ به من یادآوری می‌کند که ۹ سال است در این صفحه‌ی زرد با گل و مرغ‌های قجری می‌نویسم. خودم هم باورم نمی‌شود. هنوز با جزییات شب شانزده شهریور ۸۴ را یادم هست. زمان مثل باد می‌گذرد و آنچنان غرق خنکی نسیمش می‌شوی که روزهایی که باد برد را نمی‌بینی.

کپی برابر اصل از زندگی من و افکار من است اینجا. در یک سنی به جایی می‌رسی که دیگر آنچه مردم در مورد تو فکر می‌کنند اهمیت ندارد. پاهایت را دراز می‌کنی روی کاناپه دلت می‌خواهد همانطور زندگی کنی که حالت را بیشتر خوب می‌کند. نمی‌شود با حرف مردم کج و راست شد. آن وقت زندگی‌ات یک چیز مضحک بی یال و اشکمی می‌شود که بیا و ببین. برای همین بهتر است چایت را بریزی و برای خودت خوش باشی و فیلم‌های خودت را ببینی و کتاب‌های خودت را بخوانی. یک اتاق کوچک با کتاب‌ها و فیلم‌هایی که دوست داری و سایت ساوند کلاود با همه‌ی موزیک‌های منظومه‌ی شمسی، بس است دیگر. چه می‌خواهیم مگر؟ حالا چه فرق دارد در شهری کوچک کنار اقیانوس آرام باشی یا هر جای دیگری.

سالگرد‌ها فقط آدم‌ را متوجه گذشت زمان می‌کند. من هم دیگر آدم ۲۵ ساله‌ نیستم. گذر دوران آدم را بدجور پخته می‌کند. که زود قضاوت نکنی، که بیشتر فکر کنی، بدانی را‌ه‌هایی دیگری هم هست، دقیق شوی در معنی هر کلمه، که خیلی چیزها برایت ارزشمند شود، بدانی می‌شود با یک نگاه یا یک کار کوچک پادشاه اخترک‌ات باشی. زندگی ساده است آدم‌بزرگ‌ها پیچیده‌اش می‌کنند. اینجا با هم بزرگ شدیم و سعی کردیم انسان‌های بهتری باشیم. این زیباترین هدف هر کسی می‌تواند باشد. بهتر بودن از یک لحظه قبل. همین بس‌مان است.

اتاقک کامنت‌ها باز است. برایم بنویسید تا بخوانم.

+ با گرامافون سرزمین رویایی گوش کنید: Robbie Williams - My way
+ با تماشاخانه‌ی سرزمین رویایی نگاه کنید: Robbie Williams - My Way, The Royal Albert Hall

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک

Send   Print
راستش را بخواهید من از کشوری آمده‌ام که آدم‌ها یک طور دیگری هستند. عد‌ه‌ی زیادی نخبه دانشگاهی در زندان‌اند و عد‌ه‌ی زیادی با پرونده‌های قضایی اختلاس راست راست در خیابان راه می‌روند. خب این چیزها ممکن است در هر کشور دیگری هم اتفاق بیافتد و شاید به من بگویید تنها کشور تو نیست که این کارهای غیرقانونی در آن اتفاق افتاده است. مشکل اما جای دیگری است. در کشور من مردم به این خبرها و بی‌قانونی‌ها عادت کرده‌اند و خود این گزاره بیشتر انسان را در سه گوش استیصال اسیر می کند.

غنچه قوامی نه آدم کشته بود نه اختلاس کرده بود و نه بورسیه‌ی غیرقانونی داشت. رفته بود بازی والیبال ببیند. و الان ۶۷ روز است انفرادی است. چه حیف که این جمله‌ها همانقدر که احمقانه به نظر می‌رسند واقعیت هم دارند. همه‌ی کلمه‌های خوب را باید قاب گرفت و به عنوان یادگاری روی طاقچه گذاشت. انسانیت، قانون، شرافت، نوع دوستی و …

+ نوشته‌ی کوتاهی بخوانید از تبهکار شروری به نام غنچه قوامی: غنچه، متهم بدحجابی شماره ٩١
+ Free Ghoncheh Ghavami غنچه قوامی را ازاد کنید
+ با گرامافون سرزمین رویایی گوش کنید: Le Tunnel D'or, Persian version

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک

Send   Print
آلبوم زیبای عکس‌های هدی رستمی در سایت iranianstoday منتشر شد. لذتش را ببرید.

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک