Send   Print

خونه‌ی ما دورِ دورِ، پشت کوه‌های صبورِ
پشت دشتهای طلایی، پشت صحراهای خالی
خونه‌ی ماست اونور آب، اونور موجهای بی‌تاب
پشت جنگلهای سروِ، توی رویاست توی یه خواب
پشت اقیانوسِ آبی، پشت باغهای گلابی
اونور باغهای انگور، پشت کندوهای زنبور
خونه‌ی ما پشت ابرهاست، اونور دلتنگی ماست
تهِ جاده‌های خیسِ، پشت بارون پشت دریاست
خونه‌ی ما قصه داره، آلبالو و پسته داره
پشت خنده‌هایِ گرمش، آدمهای خسته داره
خونه‌ی ما شادی داره، توی حوض‌هاش ماهی داره
کوچه‌هاش توپ بازی داره، گربه‌های نازی داره
خونه‌ی ما گرم و صمیمی، رو دیوارهاش عکسهای قدیمی
عکسِ بازی تویِ اِیوون، لب دریا تو تابستون
عکس اون روز زیر بارون، با یه بغض و یک چَمِدون
رفتن از پیشِ آدمهایِ، نازنین و مهربون

خونه‌ی ما دورِ دورِ، پشت کوه‌های صبورِ
پشت دشتهای طلایی‌، پشت صحراهای خالی
خونه‌ی ماست اونور آب، اونور موجهای بی تاب
پشت جنگلهای سروِ، توی رویاست توی یه خواب

+ با گرامافون سرزمین رویایی گوش کنید: خونه‌ی ما. مرجان فرساد
+ با گرامافون سرزمین رویایی گوش کنید: دیشب. مرجان فرساد
+ ببینید: کلیپ خونه‌ی ما
+ صفحه‌ی مرجان فرساد
+ آلبوم گل‌های آبی در آیتیونز

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک

Send   Print
برای پسرعموهای ماهی فروش، محمد، زکریا، احد و محمد که دیروز قبل از فرود موشکها برای آخرین بار در ساحل غزه با هم و برای همیشه بازی کردند.

For Mohammed Baker -aged 9
Ahed Baker -aged 10
Zakaria Baker -aged 10
and Mohammed Baker -aged 11
who were playing on the beach when an Israeli missile or shell landed near them and they were killed.

"All cousins, we are told, scrawny fishermen’s kids whom we saw every day, running around on the beach, playing in the waves"
The Post's own William Booth said this in his report

+ تصویر و متن: گلرخ
+ Israeli Shelling Kills 4 Children on Gaza Beach

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک

Send   Print
چند ماه پیش وقتی به یکی از دوستانم گغتم من محصولات ساخت اسراییل را نمی‌خرم با نگاه عاقل اندر سفیه سرش را عقب برد و گفت: چرا؟ خودش راه ساده‌تر را انتخاب کرده بود. فرو کردن سر در برف و فرمول ساده‌ی دشمن جمهوری اسلامی دوست ماست. نه حوصله صحبت با این مجسمه‌های بلاهت را دارم و نه از بحث کردن باهشان لذتی می‌برم. قانع کردن یک احمق به پذیرش یک واقعیت بدیهی و ساده هیچ لذتی ندارد.

در همین چند روز گذشته صد فلسطینی در نوار غزه کشته شده‌اند اما هیچ اسراییلی زخمی برنداشته است. آنقدر برای ما عادی شده است که از مردن صد آدم زیاد ککمان نمی‌گزد. نه آدم‌های مشهوری بوده‌اند نه ملیت مهمی داشته‌اند که جانشان ارزشی داشته باشد. فوق فوقش پدر بوده‌اند یا برادری مهربان. خواهر کوچک یا دختر بزرگ خانواده. اینها تنها نقش کوچکشان در این دنیا بوده. نه پاسپورت معتبری داشته‌اند و نه دنیا برایشان اهمیت قایل بوده که اگر بود بعد از ۴۸ سال اشغال کشورشان و حتا بعد از معاهده ۱۹۶۷ آن کشور متجاوز باید به پشت مرزهای لعنتی‌اش برمی‌گشت. همانقدر که بی‌سر و صدا در ساحل غزه دنیا آمده‌اند، با نفیر یک موشک بی‌رحم همه جا برایشان سیاه شده و تمام. این تمام چیزی است که از زندگی فهمیده‌اند.

و به همین راحتی که این جملات را می‌خوانی باز هم می‌میرند. شاید تا همین چند لحظه‌ پیش نفسی آخرین تقلایش را کرده باشد و بعد دیگر هیچ. نه آنها که این طرف دیوار دنیا آمده‌اند انتخابی کرده‌اند و نه آنها که آنسوتر صندلی گذاشته‌اند و آتش‌بازی مرگ را هورا می‌کشند. این طرف مسلمان شده‌اند چون اجدادشان مسلمان بوده‌اند و آن سوی‌ دیوار یهودی چون پدرانشان دینشان را چون نامشان برایشان انتخاب کرده‌اند. نه اینها برای زندگی و مرگشان انتخابی داشته‌اند و نه آنها می‌دانند چرا باید با آتش روی سر شهر همسایه هورا بکشند. هر دو کینه‌‌ای به وسعت نیم‌قرن در دل دارند و بازی سیاه سیاست و ایدیولوژی این فرصت را بهشان نداده که به جای جنازه‌های خونین به قلب‌های ساده‌ی هم نگاه کنند. این بلایی است که دینشان سرشان آورده. اینکه ندانند چرا اما مرگ یکی مثل خودشان را آرزو کنند و برایش فریاد خوشحالی بکشند.

اگر بخواهم دلیلی پیدا کنم که از هر دینی بیزار باشم این یکی از بهترین‌‌هاست. ارث رسیدن قالب فکری چون زمین‌های خانوادگی و جواهرات گرانبها. ارث رسیدن اینکه تو باید چطور به دنیا نگاه کنی. چه کسانی را دوست داشته باشی و برای مرگ چه کسانی بجنگی. تو هیج اختیاری نداری. تصمیم‌ها قبل‌تر گرفته شده و تمام. در نکبت و ترس زندگی کن. بمیر و تمام شو. این ارثیه‌ی اجدادی توست. وظیفه داری بکشی یا کشته شوی. اگر هم زنده بمانی باید کینه‌ی شهادت خواهرت کوچکت را برای همه عمر با خودت به دوش بکشی. تا وقتی که بمب‌ها را به خودت ببندی و برای همیشه از این نکبت زندگی با فشار یک تکمه خداحافظی کنی. نکبتی که نه انتخابش کردی، نه دوستش داشتی. فقط برایش زجر کشیدی تا تمام شدی.

+ با گرامافون سرزمین رویایی ببینید: Pink Floyd - Song for Palestine
+ Why I'm on the brink of burning my Israeli passport

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک