Send   Print
راستش را بخواهید سه روز پیش می‌خواستم کلیپ هپی ایران را برای دوستان فرنگی‌ام بفرستم. اینجا سوال‌های عجیب غریب از آدم می‌کنند. پرشیا کجاست اصلن؟ شما بیابان ندارید در کشورتون؟ از شتر استفاده می‌کنید؟ زن‌ها پوشیه و برقع دارند؟ مردها چهار تا زن دارند؟ اصلن ایرانی‌ها با عرب‌ها فرق دارند؟ اون‌ها خوبند یا شما خوبید؟ راست است که در کشورتان به همجنس‌گرا‌ها سنگ پرتاب می‌کنند؟

واکنش من همیشه یک لبخند آرام است و هیچ خسته نمی‌شوم که کمی تاریخ را برایشان توضیح بدهم و آنها در حالیکه کاملن مشخص است گیج شده‌اند سر تکان می‌دهند که فهمیده‌اند. همیشه دنبال فیلمی کوتاه بودم که دید مثبتی از ایران بهشان بدهد بدانند این روزها جوان‌ها در ایران چقدر به روز همراه با بقیه دنیا پیشرفت کرده‌اند، فیس بوک و توییتر دارند و دخترهای ایرانی پوشیه و برقع ندارند و لعنتی‌ها ما شتر نداریم نداریم نداریم.

امروز بیدار شدم و دیدم این جوان‌‌های خوشحال را دستگیر کرده‌اند، مثل همه‌ی این سال‌ها که عادت داریم با خبر بد بخوابیم و با خبر بد بیدار شویم. همانقدر که تراژیک است خنده‌دار هم هست. خوشحال شدم که کلیپ را نفرستاده‌ام. چون امروز باید برایشان توضیح می‌دادم که آن کلیپی که دیدید الان بازیگرهاش گوشه زندان خوابیده‌اند. این دوستان برای پاسپورت ما که آبرو نگذاشته‌اند، ایران هم نباشی با این عملکرد وحشیانه قرون وسطایشان برایت حالی را ایجاد می‌کنند که آدم نمی‌تواند با کلمات توضیح بدهد.

آدم در رودروایسی با این فرنگی‌ها می‌ماند نه می‌تواند این خبرهای دستگیری را برایشان تعریف کند نه دلش می‌خواهد آنها فکر کنند شش تا جوان را به جرم رقصیدن در کشور من گرفته‌اند در حالیکه آقازاده‌ها و رانت‌خورها و قاچاقچی‌ها و عاملین میلیارد‌ها تومان اختلاس و قاتلان فرزندان مردم راست راست در خیابان راه می‌روند. شاید این ایرانی بودن عذاب جهنم‌گونه گناهان ما در زندگی‌های قبلی ماست.

freehappyiranians‬#

+ ببینید: کلیپ: Happy in Tehran
+ ببینید: کلیپ: Pharrell Williams - Happy, Lebanon Version

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک

Send   Print
ما یواشکی زیر بمباران سال‌های جنگ زیر راه پله‌ها پناه گرفته‌ بودیم. یواشکی بزرگ شدیم توی کوچه‌های تف زده با دوچرخه‌ی قدیمی برادر بزرگتر یا توپ دولایه هم‌بازی‌های هم‌غصه. بعدتر یواشکی جین می‌پوشیدیم که میانه‌ی دهه‌ی هفتاد شلوار جین نماد استعمار بود. یواشکی عاشق دختر‌های مدرسه‌ی کناری شدیم و با عشق اهورایی یواشکی خودمان تنهایی خوش بودیم. اولین بار که دست اولین دوست دخترمان را گرفتیم در پرسه‌های بی‌خیالی روزهای اول دانشگاه یواشکی بود. اولین بوسه‌مان زیر باران پاییزی و برگ‌های زرد آویزان از سقف آسمان یواشکی بود. قلبمان تندتر می‌زد و حس می‌کردیم چقدر با این بوسه دنیا جای قشنگتری برای زندگی شده است. مهمانی‌های ساده‌ی دهه‌ی بیست زندگی‌مان یواشکی بود با ترس سر رسیدن پلیس که لبخند ده یا بیست جوان تحصیل کرده را رنگ ترس و دلواپسی می‌زد.

ما نسل خوشی‌های ناتمام همراه با هراس بودیم. ما در سرزمین لذت‌های کوتاهِ یواشکی بزرگ شده‌ایم. شاید این فقط یک جبر جغرافیایی بود برای بچه‌های کوچک دبستانی دهه‌ی شصت.

من، کنار دختران سرزمین‌ام می‌ایستم و با تمام لذت‌های یواشکی آنها هم‌ذات پنداری می‌کنم. این یک درد مشترک است و باید کسی جایی فریادش کند. زنده باد این یواشکی‌های مشترک که شاید سی سال دیگر برای فرزندان ما مبارزه‌ی مادرانشان برای آزادی، یک بغل خاطره و افتخار همراه داشته باشد.

+ ببینید: کلیپ آزادی‌های یواشکی زنان ایران. ترانه: عصیان. شهرزاد سپانلو
+ بپیوندید: آزادی‌های یواشکی زنان ایران

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک

Send   Print

شهری ز تو زیر و زبر هم بی‌خبر هم باخبر
وی از تو دل صاحب نظر مستان سلامت می‌کنند

آن میر غوغا را بگو وان شور و سودا را بگو
وان سرو خضرا را بگو مستان سلامت می‌کنند

آن جان بی‌چون را بگو وان دام مجنون را بگو
وان در مکنون را بگو مستان سلامت می‌کنند

آن دام آدم را بگو وان جان عالم را بگو
وان یار و همدم را بگو مستان سلامت می‌کنند

آن بحر مینا را بگو وان چشم بینا را بگو
وان طور سینا را بگو مستان سلامت می‌کنند

مولانا

+ ببینید: میرحسین سلام !

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک