April 10, 2014
داستان زباله‌های متحرک

بعضی آدم‌ها نقش زباله‌های متحرک را خوب بازی می‌کنند. تنها فرقشان این است که احتمالن بوی تعفن نمی‌دهند چون عطرهای خوبی با شیشه‌های عجیب و غریب به خودشان می‌زنند. در نتیجه به هر کس رسیدیم و دیدیم چه بوی خوبی می‌دهد به جاست کمی فکر کنیم و ببینیم رفتارش هم بوی عطر آرمانی کد را می‌دهد یا نه؟

کیلو کیلو سریال‌های صد من یک غاز تماشا می‌کنند، درباره‌ی همه چیز نظر می‌دهند و قلبن باور دارند نظرات مشعشع‌شان بهترین و درست‌ترین است. تفریح‌شان مسخره‌ کردن زمین و زمان است. خود هیچ هنری که ندارند هیچ، کنار گود می‌نشینند و به دیگران نگاه عاقل اندر سفیه می‌کنند. روشنفکری از دهانشان نمی‌افتد در عمل اما از مادربزرگشان محافظه‌کارتر هستند. آنقدر دگم‌اند که فکر می‌کنند دنیا در نگاه حقیرشان خلاصه شده است و صحیح‌ترین طرز زندگی همان روش مسخره‌ایست که آنها انتخاب کرده‌اند. آنقدر کوچک‌اند که تنگ ماهی برایشان اقیانوسی بی‌انتها است.

با این زباله‌ها باید چکار کرد؟ من شخصن در اسرع وقت با احترام خاصی راهی زباله‌دانی‌شان می‌کنم. هیچ وقت برای زباله‌ها نباید دلمان بسوزد. آنها خوب بلدند مثل خودشان را پیدا کنند. سرشان آنقدر شلوغ است که وقت سر خاراندن ندارند. بیشترین فعالیت را هم در شبکه‌های اجتماعی دارند و همه چیز را می‌دانند و هیچ چیز نمی‌دانند. آنقدر زباله‌های اطراف را خوب جذب خودشان می‌کنند که اگر وارد مهما‌نی‌شان بشوی احساس می‌کنی وارد مرکز دپوی زباله‌های شهرداری شده‌ای. از کنار این طور آدم‌ها باید طوری عبور کنی که انگار ندیده‌‌ای شان. انگار هیچ وقت وجود نداشته‌اند.

نمی‌شود همه‌ی آدمیزاد‌ها را از خود راضی نگه داشت. آن وقت است که می‌بینی باید بین آن جوری که خودت می‌خواهی باشی و آن جوری که آنها هستند یکی را انتخاب کنی. بهتر است به خودمان احترام بگذاریم و یک بار برای همیشه شرشان را از زندگی‌مان کم کنیم. آره پسر این بهترین کار است.

+ ببینید: چرا رفتی؟ همایون شجریان

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک


http://www.dreamlandblog.com/2014/04/10/p/05,43,20/