September 07, 2013
این درخت هشت ساله

یکی از اخلاق‌های عجیب من این است که هیچ وقت تاریخ‌ها یادم نمی‌رود. خوب می‌دانم پنج‌‌شنبه شب، ۱۵ شهریور ۸۴ بود که برای اولین بار رویاهایم را اینجا نوشتم. حالا که هشت سال می‌گذرد خودم در عجبم. تقریبن هیچ کاری را در کل این ۳۳ سال زندگیم هشت سال مداوم انجام ندادم. و این رؤیاهای آبی من تنها استثناء است در این میان. حالا که به عقب نگاه می‌کنم رد پاهای خودم را روی برف می‌بینم و به بالغ شدن و رشد خودم خیره می‌شوم. گاهی‌وقت‌ها از نوشته‌های آرشیو سرزمین رویایی خوشم نمی‌آید و گاهی لذت می‌برم از اینکه خودم آن را نوشته‌ام. آدمیزاد است دیگر، تغییر می‌کند. حالا نشسته روی ملافه‌های سفید تخت چوبی‌ام، در شهری ساکت کنار اقیانوس آرام این‌ها را تایپ می‌کنم. امیدوارم روزی بتوانم برگزیده‌ی پست‌های سرزمین رویایی را در ایران یا خارج از ایران چاپ کنم.

هشت سال من نوشتم حالا شما بنویسید من بخوانم. اتاقک‌ کامنت‌ها باز است.

+ گوش کنید: دیدی که رسوا شد دلم؟ سولماز بدری

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک


http://www.dreamlandblog.com/2013/09/07/p/11,30,34/