Send   Print

جدا از داستان سیاست، من به کسانی که رییس‌جمهوری مثل اوباما دارند حسودی می‌کنم. مثل خیابان خواب‌های فلک‌زده‌ی دربه‌در از پشت شیشه، رژه‌ی باشکوه‌شان را نگاه می‌کنم و حسرت می‌خورم. گرچه تاریخی کوتاه دارند اما فرم و محتوای اداره‌ی کشورشان زیبا و ستودنی است. بیشتر مراسم تحلیف‌ روسای جمهور کشورشان در یوتیوب موجود است. ما که از این مراسم نداشته‌ایم، نه شکوهی دیده‌ایم و نه از ته دل برای کسی هورا کشیده‌ایم. نه حتا آدمی بر سرزمین مان ریاست کرده که مردم را هفت صبح زمستان بدون کیک و ساندیس به خیابان بکشد. قدرت سخنوری اوباما را در کمتر سیاستمداری می‌شود پیدا کرد. بیست دقیقه سخنان محکم و زیبای او برای تمام دنیا موثرتر از ساعت‌ها خزعبلات انسان‌های نادانی است که اشتباهی پست حکومتی دارند. از پشت تریبون گلو پاره می‌کنند و ریس جمهور مردم را در خانه‌اش زندانی می‌کنند تا خود به صندلی ایشان تکیه کنند و هوس‌های بیمارگونه‌ی خودشان را ارضاء کنند.

جبر جغرافیایی جهان سومی بودن را به دوش بکشی و سیاست‌های کشورت را چند پیرمرد تعیین کنند و تا جایی که یادت می‌آید کتاب‌های تاریخت پر باشد از استبداد صغیر و کبیر و مستشار نظامی و کودتا و انقلاب و اعدام. فکر می‌کنم زندگی در چنین سرزمینی همان جهنم موعود است و ما تاوان گناهان زندگی قبلی‌مان را پس می‌دهیم.

+ Inauguration 2013: President Obama's 2nd Inaugural Address

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک

Send   Print
خب اشکال ندارد اصلن که گاهی دنیا را اینطور تار ببینیم. از پشت پرده اشک. حتا یکی از نشانه‌های انسان‌های سالم همین توانایی خندیدن از ته دل و گریه کردن به‌موقع است. یعنی اگر کسی ناتوان در انجام این دو کار باشد شاید معلولیت ذهنی یا نقصی داشته باشد، و برای درمان این نقص مثل ناتوانی جنسی شما با اسپم ای‌میلتان و شبکه‌‌های مزخرف ماهواره‌ای بمباران نمی‌شوید. پس بدانیم که خندیدن و بغض کردن و اشک‌های آرامی که روی گونه‌ها می‌افتند خودش نشانه‌ی این است که پشت این صورت یک آگاهی فراگیر و یک انسان باشعور نشسته است. دل درد گرفتن از خندیدن زیاد و گلو درد از بغض دردناک وقت‌های خداحافظی یا دلتنگی خودش نشانه‌ی خوبی است. نشان‌ می‌دهد هنوز انسانیت در وجود ما جریان دارد و هنوز و هنوز در این دنیای خاکستری مادی بی‌احساس، چیزهایی اهمیت دارند که برایمان بی‌قیمت هستند.

راه حلی که من پیدا کردم این است که وقت‌هایی که تصویر مقابل برایتان تار شد و گونه‌هایتان خیس به خاطرات خوبتان فکر کنید. زیر پلکتان را بکشید جلو تا اشک‌هایتان را زیرش قایم کنید. من تجربه کرده‌ام و فهمیده‌ام مثل وقتی ده ساله بودم و پلو‌ها را زیر فرش خالی کردم که بتوانم بروم مدرسه. این پلک زیر چشم آدمیزاد هم خاصیت‌های خوبی دارد. بعد به ماجراهای هیجان‌انگیز در پیش رو فکر کنید. با تمام این ترفند‌ها باز هم اشک‌هایتان خواهد ریخت و این نقص کلک جادویی سرزمین رویایی نیست. آن وقت شما متوجه یک حقیقت بزرگ در وجودتان خواهید شد. که هنوز توان گریه کردن و شادی کردن بی‌حد را دارید. بعد می‌توانید به خودتان افتخار کنید شما هنوز یک انسانید. یک لاشه‌ی حیوانی متحرک نیستید که خندیدن را کار انسان‌ها‌ی سبک می‌داند و اشک‌های شما را نشانه‌ی شکننده بودن شما. بگذاریم توفان زندگی ما را خم کند و این خم شدن موقتی را ضعف تلقی نکنیم. تنها درختانی را باد بر زمین می‌اندازد که با غرور فراوان سرسختانه مقابلش می‌ایستند.

+ موزیک رویایی گوش کنید: نرو بمان. گروه پلت
+ عکس: Lens Wide Open

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک

Send   Print

می‌شود هشت ساعت در رختخواب غلت بزنی و اما باز هم خستگی بعضی کارها از تنت بیرون نمی‌رود. این کاملن شبیه خاطره‌هایی است که مثل رنگ‌های آبی کمرنگ نرده‌های خونه‌‌ی مادربزرگ هنوز که هنوزه بهش چسبیده‌اند. مثل بعضی حس‌ها با بعضی آدم‌ها. مثل صدای آقای کاویانی معلم دوم دبستانم. یا صدای زنگ آخر مدرسه. کسی که دوستش داشته‌ای و هنوز هم بعد از کلی سال وقتی می‌بینیش انگار همه‌ی ماجراها دیروز اتفاق افتاده، دلت می‌لرزد. فکر می‌کنی شاید همه‌ی این مدت خواب بوده‌ای. دوباره بیدار شدی و دوباره دوستش داری. مثل دانه‌ای که اول بهار از زیر خاک بیرون می‌آید و تویی که تمام زمستان فکر می‌کردی هیچ گیاهی بعد از یخبندان نمی‌تواند سر بلند کند. برای همین است که فکر می‌کنم هیچ حسی از بین نمی‌رود، تنها ثانیه‌ها هستند که مثل قطره‌های آب می‌چکند و می‌چکند تا تمام شوند.

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک

Send   Print

عزیزان من، نظر من به گاو مش حسن نزدیک‌تر است.
( گریه‌ی حضار)
عزیزان من، شما به روح اعتقاد دارید؟
(خنده‌ی حضار)

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک

Send   Print

خب گاهی وقت‌ها باید زندگی را تار دید. از پشت پرده اشک. گاهی وقت‌ها باید در بغل عزیزی لرزید. گاهی وقت‌ها هم باید بغض گلویت را مثل یک داغ سوزان سوراخ کند. بعضی وقت‌ها زندگی اینطور می‌شود. گاهی خودش اینطور می‌شود گاهی ما اینطورش می‌کنیم. مهم این است که یادمان نرود در چنین روزهایی در آغوش کدام رفیق لرزیدیم و کدام دوست چشمانش را آرام بست تا اشک روی پلک پایین‌اش را نبینیم. خسته شده‌ام. می‌خواهم بگذرد. می‌خواهم رد شوم از این روزها. حالا من عشق قلبی دوستانی را همراهم دارم که با کوه نور عوضش نمی‌کنم. حالا فهمیده‌ام چطور دوستانم می‌لرزند و چطور از تیرنگاه من قایم می‌شوند تا اشک‌شان را نبینم. بادبان‌ها را بالا بکشید. خودم کشتی را خواهم راند. ناخدا عمری است منتظر من بوده. وقتش رسیده. بگذارید قلب‌هایتان در سینه عاشقانه بتپد همین برای عبور از اقیانوس بس است. یک قلب عاشق، هزاران ملوان را کفایت می‌کند. آفتاب می‌تابد. بااااااد بان‌هاااااا را بالاااااااا بکشییییییییید ...

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک