August 02, 2012
اشک‌هایش

مامان هنوز عادت دارد پشت سر مسافر آب می‌ریزد. پله‌ها را که پایین رسیدم دیدم چند قطره آب همه‌ی سه طبقه را از لای نرده‌ی پله‌ها طی کرده‌اند دارند می‌چکند جلوی در اصلی. احساس کردم این‌ها اشک‌های مامان هستند، که دنبال مسافر می‌روند تا جایی که بتوانند. تا جایی که بتوانند. تا جایی که بتوانند.

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.


http://www.dreamlandblog.com/2012/08/02/p/02,29,57/