January 03, 2011
داستان دیکتاتور ذهنی ما

فکر می‌کنم هرکدام از ما یک دیکتاتور کوچک در ذهنمان داریم. وقتی می‌خواهیم حرف‌مان را به کرسی بنشانیم، وقتی حرفش را نمی‌شنویم و داد می‌زنیم تا منطق خود را برتر نشان دهیم. حتا وقتی با ماشین می‌خواهیم راه بگیریم یا وقتی فکر می‌کنیم حق همیشه با ماست. عده‌ای به دیکتاتورشان پر و بال می‌دهند. آنقدر که بزرگ می‌شود و حتا خودشان هم از او می‌ترسند، عده‌ای خفه‌اش می‌کنند در نطفه، عده‌ای با او کنار می‌آیند. این دیکتاتور ذهنی کوچک، اثرات بسیار بزرگی در زندگی هر کس دارد که شاید تصورش سخت باشد. اصولن دیکتاتورها همانقدر که حقیرند همانقدر تاریخ را در دستان کوچکشان سخت می‌فشارند.

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید:
http://www.dreamlandblog.com/atom.xml


http://www.dreamlandblog.com/2011/01/03/p/02,58,01/