September 27, 2010
خداحافظ هم‌کلاسی هم مدرسه‌ای هم نسل ...
یاد آلبالو‌های خانه‌ی مامان‌بزرگ افتادم در آن ظهرهای داغ تابستان هفتاد و دو. یاد کتاب سلول هجده علی اشرف درویشان افتادم که با هم خواندیم. می‌فهمی که؟ وقتی صدایت لرزید و نخواستی بغض کنی. بغض آخر در خداحافظی آخر عزیزم، تلخ‌ترین ثانیه‌های زندگی آدمیزاد است. یاد همه‌ی آن بازی‌های خاکستری افتادم که مثل عکس‌های قدیمی، رنگ و رویشان گرچه رفته‌اند اما تازه‌اند و تلخ مثل هوای پاییز هشتاد و نه.

یاد دوچرخه سواری دور حیاط خانه‌ی ما و قایم موشک‌بازی‌های ناتمام. یاد دکتربازی و خاله‌بازی‌هایی که انگار همین دیروز بود و جای دستان ما که روی دیوارهای خانه‌ی شما همیشه تنها ماند. حالا که می‌روی عشق به همراهت و سبزی دل من بدرقه‌ی چشمانت رفیق. من اینجا در این سلول بزرگ شماره‌ی ۰۰۹۸ تنهای تنها می‌مانم و کم‌کم من هم چمدانم را می‌بندم به قصد رفتن. راستش را بخواهی اینجا ماندن ندارد. اینجا دیگر جای من نیست جای تو و خنده‌هایت نیست و جای ما نیست که یک نسل سوخته‌ی دهه‌ی شصتی بودیم. چهارم مهر از این سرزمین رفتی و من داشتم امروز به همه‌ی آن دوازده نیمکتی فکر می‌کردم که تو دوازده چهار مهر را رویش با مقنعه‌ی سورمه‌ای نشستی و با ورود معلم بر پا گفتی. حالا نیمکت‌های چوبی هم برایت دلتنگ‌ هستند. باور کن.

خداحافظ هم‌کلاسی هم مدرسه‌ای هم نسل. تو برو سرت سلامت. بگذار خاطراتمان را در این سرزمین جن زده‌ ماتم‌زده تنها در دلمان نگاه داریم. بگذار با هم باشیم و دور از هم. چه عیب دارد، تو برو دلت سلامت. برو آنجا بخند. من به آن خنده‌‌های بی‌پروای تو خشنودترم. هم‌کلاسی‌ها همه در حال کوچ‌اند از این دشت سیاه تف‌زده. بگذار دیب گله کند پریا را چه باک. من جای دستانمان را بر میله‌های تاب خانه‌ی شما، من جای نگاه تو را در آخرین دیدار، من جای ایستادن تو را مقابل تخته سیاه در زنگ انشا، من رد قدم‌های تو را تا فرودگاه امام گلباران خواهم کرد. دوازده بهمن وقتی می‌آمد مسیرش را گل گذاشته بودند و امروز بگذار من جای پای همه‌ی آن‌ها را که در حال مهاجرت‌اند تا فرودگاهش گل بگذارم.

وقتی چشمانم خیس می‌شود و گلویم از بغض درد می‌گیرد تند تند پلک می‌زنم مبادا اشکم بریزد، لبانم را به هم فشار می‌دهم مبادا دلم بشکند. حالا که این‌ها را برایت نوشتم کلی پلک زدم و کلی لبانم را به هم فشار دادم اما حال چشمان خیس من حال دل تنگ من خوب نشد که نشد.

+ برای همه‌ی همه‌ی همه‌ی هم‌نسل‌های مهاجر ...
+ با گرامافون غمگین سرزمین رویایی گوش کنید: Yasmin Levy - La Alegria

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید:
http://www.dreamlandblog.com/atom.xml


http://www.dreamlandblog.com/2010/09/27/p/03,20,09/