May 30, 2010
داستان زندگی پسری که رویایی بود. چهارم

بالاخره باید اعتراف کنم که اولین آشنایی من با مقوله‌ی سکس و اروتیزم با کتاب توضیح‌المسایل بود. راهنمایی بودم که بعد از خواندن چند صفحه از این کتاب فهمیدم عجب دنیای غریبی در کتابخانه‌ی ما موجود بوده و من اطلاع نداشته‌ام. انواع و اقسام مسایل ریز و درشتی که در این کتاب مطرح شده بود به من کمک کرد تا با دنیای سکس به صورت مکتوب و قانونی نه به منزله‌ی یک گناه آشنا شوم. آن روزها مادرم فکر می‌کرد پسرش از بس مذهبی و در بند دین است دایم کتاب توصیح‌المسایل در دست دارد و نگاهش را از آن بر‌نمی‌دارد.

پس از آن در اوایل دوره‌ی بلوغ با زندان زنان امریکا و پر و سینوهه پزشک مخصوص فرعون ( که خواندنش برایم ممنوع شده بود ) ادامه دادم. تنها چیزی که می‌فهمیدم افزایش ضربان قلبم و لذتی بود که از خواندن روابط جنسی در کتاب می‌بردم. یادم هست همان سال‌ها چند خط از کتاب زن بی‌گناه اثر بالزاک را آنقدر خوانده بودم که بهتر از درس‌های مدرسه می‌توانستم توضیح دهم. اینگونه بود که تا بعدازظهرها در خانه تنها می‌شدم مثل عنکبوت از کتابخانه‌ی خواهرم بالا می‌رفتم و سعی می‌کردم کتاب‌های خاک گرفته قدیمی را که متعلق به دوره‌ی جوانی مادرم در قبل از انقلاب بوده پیدا کنم و تا برگشتن آنها از بیرون بخوانمش. دامی برای مایک هامر یکی از بهترین‌هایش بود.

آن روزها کتاب مخوفی بود به نام جوانان چرا؟ که درباره‌ی مشکلات جنسی جوانان توضیح می‌داد و خواندنش پر از لذت و احساس خوبی بود که نمی‌دانستیم چیست. روزی که معلم پرورشی‌مان خواندن این کتاب را به ما توصیه کرد و ما هم منتظر یک بهانه برای خریدن آن بودیم از مادرم پول گرفتم و از اولین کتابفروشی با ترس و لرز خریدمش. وقتی خانه برگشتم مادرم اسم کتاب را پرسید و من که گفتم نگاه عجیبی به من کرد و همان شب کتاب را از من گرفتند و فردایش پدرم برای صحبت با معلم پرورشی‌مان به مدرسه آمد. منم خودم را به نفهمیدن زدم که گناه من چیست معلممان گفته بخوانید منم رفتم خریدم. گرچه کسی نفهمید همان چند ساعتی که تا آخر شب کتاب دست من بود من تا آخر خوانده بودمش.

+ 18 روز تا پایان دهه‌ی بیست


http://www.dreamlandblog.com/2010/05/30/p/12,23,35/