Send   Print

همیشه کسانی که زیر یوغ دیکتاتورها رنگ سیاه به روزها و شب‌های خود می‌کشند قابل ترحم‌‌اند. مثل ما. ما روزگار ننگین و نکبت‌وار خود را به دوش می‌کشیم به امید روزهای بهتر. ما شهید می‌دهیم و بر جنازه‌اش آرام دعا می‌خوانیم به امید روزی که دیگر شهیدی در راه آزادی و میهن کشته نشود. آنها که فکر می‌کنند تاریخ مصرف و روزگار سلطه‌ی دین به مثابه‌ی افیون بر جامعه تمام شده است باید لختی بیاندیشند. گرچه شاید دست‌های کلیسا از زندگی غرب کوتاه شد و حکومت‌ها دامن خود را منزه از لکه‌ی دین کرده‌اند، اما هنوز در میانه‌ی خاور سلطا‌ن‌هایی به عنوان جانشینان خداوندگار بر زمین بر تخت نشسته‌اند و فرقشان با ضحاک مار بر دوش، تنها در نامشان است. مردمی که زیر سلطه‌ی سلطانیسم روزگار می‌گذرانند گاه هیچ چاره‌ای ندارند جز دست به دعا بردن، فاتحه خواندن برای آنان که رفته‌اند و نشستن پشت دیوارهای بلند بند، در انتظار آزادی آنان که پای بر زنجیر استبداد در اندرون تنهای خفگان و پلیدی گرفتارند.

+ فیلم مستند وقایع پس از کودتا را ببینید. گویا کاری حرفه‌ای از آقای الف ح است. عادت کردیم این روزها به اسم‌های مخفف و نام‌های مجازی. همه از ترس شب‌ها به خود می‌پیچند و سرنوشت کشته‌شدگان مثل روحی سرگردان آنها را به مبارزه‌ی بیشتر برای آزادی دعوت می‌کند. به دعوتشان پاسخ دهیم.

پ.ن. تنها کار مثبت این روزها جز شعار روی دیوارها و اسکناس‌ها می‌تواند تکثیر فیلم بالا روی سی‌دی باشد. در هر تعداد که در توانمان است. آن وقت دیگر از خون گرم شهیدان و مجروحین بر زمین خجالت نخواهیم کشید. شعار نوشتن روی دیوارها اگر ترس دارد، شعار نوشتن روی اسکناس‌ها شجاعت زیادی نمی‌خواهد. تکثیر یک سی‌دی هم. دین داریم یا نداریم فرقی نمی‌کند لااقل آزاده باشیم. سبز باشیم. هنوز تا همیشه.