August 24, 2009
از دو مجمر دل

در گودر من اول نوشته‌ی زیبای آذین بود و بعد که حسابی لذت بردم از قلمش، قطعه‌ای که دوست جانش برایش هدیه آورده و دایم در ضبط است را دانلود کردم و گوش دادم. پست بعدی متعلق به پدرام نازنین بود. شعری از گلشیری بزرگ. در حالی که داشتم قطعه‌ی آذین را گوش می‌دادم شعر را خواندم. زنده شدم. شما هم اول قطعه‌ی رود را دانلود کنید و بعد شعر هوشنگ گلشیری را آرام آرام بخوانید. این پست ترکیبی از حس زیبای دو بلاگ دیگر است:

قناری من
چه سال‌هایی‌ست
تو را که دیگر نیست
امیدِ بال گشودن در آبی ِ آن دور
مرا که بی قفسی حتی
تمام ِ سال از این کوچه‌باغ می‌گذرم
قناری من
بهانه را که بمانیم دور از آن آبی
بخوان بخوان که مرا خود بهانه خواندن‌هاست
که لانه سازی این مرغ در گذرگه این باد
و زنده‌رود که جاری است تا دل مرداب.


http://www.dreamlandblog.com/2009/08/24/p/02,35,42/