December 08, 2008
داستان یک آرزوی بزرگ

روزی که پاسپورتم را بگیرم، افسوسم را برای این سرزمین در اداره‌ی گذرنامه جا خواهم گذاشت. و در اولین فرصت این کشور بداخلاق و کهنه‌ و فرسوده را، کشور خسته را که به تمدن گذشتگانش می‌نازد هنوز، کشور مردم عصبی و پرخشاگر را، ترک خواهم کرد. همین.


http://www.dreamlandblog.com/2008/12/08/p/08,32,55/