May 02, 2008
زندگی زيباست

اين يک مسابقه‌ی مهم است. برای برنده شدن هر كس به هزار امتياز احتياج دارد. جايزه‌اش يک تانک بزرگ و واقعی است. من تا حالا دويست و سی امتياز جمع كرده‌ام. برای گريه نكردن موقع خداحافظی از خانه سی امتياز، برای بغض نكردن وقتی كه پادگان را ديدم ده امتياز، برای وقتی كه جلوی اشک‌هايم را گرفتم و مامان از پشت گوشی صدايم می‌كرد و نمی‌توانستم حرف بزنم چهل امتياز، برای روزی كه تنبيه شديم و روی آسفالت داغ پادگان سينه‌خيز رفتيم و خواستم گريه كنم سی امتياز، برای شب‌هایی كه غذاهای بدمزه را نمی‌خوردم و گرسنه می‌خوابيدم ده امتياز، برای بعدازظهرهایی كه به غروب آفتاب نگاه می‌كردم و روزها را می‌شمردم بيست امتياز و چند امتياز ديگر كه به شوق برنده شدن تحمل كردم و سعی كردم به تانک بزرگ فكر كنم. سيزده روزش گذشت و چند ساعت ديگر مرخصی من تمام می‌شود و برای ادامه‌ی مسابقه بايد به ميدان بازی برگردم.

+ Life Is Beautiful


http://www.dreamlandblog.com/2008/05/02/p/03,47,23/