Send   Print


پاییز غمگین، روزهای تلخ، سال‌های مریضی و درد، بعدازظهر‌های کش‌دار و خمیازه‌های بی‌کار. دست‌هایی که جیب‌های کت‌های قدیمی و کهنه را می‌گردند. برگ‌های زرد. زرد زرد زرد. مثل مو‌های تو. این روزها مثل عسل‌های خانه‌ی مامان بزرگ که می‌چسبیدند به قاشقم موقع ناشتایی، نشسته‌اند در تقویم و بی‌هیچ حرکتی ما را نگاه می‌کنند. تنها برایمان دل‌گرفته و عصر‌های غمگین سوغات آورده‌اند. خجالت می‌کشم بهشان بگویم، روزهای پاییزی و سرد من از شما متنفرم.

پ.ن. سایز بزرگتر را اینجا ببینید.