June 27, 2007
غم نان یا غم آزادی؟

اشتباه می‌کردم. من مردم ایران را هنوز نمی‌شناسم. برایم عجیبند گاهی. انسان‌هایی که برای نان به خیابان می‌ریزند و برای لیتری 20 تومان گرانتر شدن بنزین ساعت‌ها در صف می‌ایستند، اما فحاشی‌های ماموران انتظامی را برای حجاب همسرشان، فراموش می‌کنند. فکر می‌کردم ما باید برای دفاع از سیوند و راننده‌های سازمان اتوبوس‌رانی تهران و دانشجویان پلی‌تکنیک و سنگسار و بی‌احترامی‌های نیروی انتظامی بیرون بیاییم. اما افسوس ...

از ماست که بر ماست. از روی این جمله باید صد بار بنویسم. چرا باید غم نان مردم را اینچنین عصبانی کند اما غم آزادی و احترام اجتماعی نه. این را باید از رای بالای کروبی با وعده‌ی پنجاه هزار تومانش می‌فهمیدیم. نمی‌دانم چرا سال 57 که غم نان نداشتند برای تنها آزادی و فرار از دیکتاتوری، به خیابان آمدند و مجسمه‌ها را پایین آوردند. این دوگانگی را نمی‌فهمم.

+ عکس‌ها را ببینید. اینجا و اینجا و اینجا.
+ رادیو زمانه: سهمیه‌بندی بنزین با تنش همراه شد. ( تنش!!! این آشوب و آتش را تنش می‌دانید؟ دیگر محافظه‌کاری‌های رادیو زمانه هم دارد شبیه بی‌بی‌سی می‌شود.)


http://www.dreamlandblog.com/2007/06/27/p/10,29,25/