Send   Print

از طریق: دریاروندگان

در دامنه کوه
يک غروب در پاييز
سيزيف زير يک درخت نشسته است، به سنگ بزرگی تکيه داده، پا روی پاانداخته، سيگاری گوشه لب دارد، به دور دست، جايی در آسمان نگاه می‌کند و به ريش خدايان می‌خندد.

پ.ن. سرزمین رویایی: متن زیر را از آخرین کامنت مرا برقصان بر پست درباره‌ی خدا فکر کنیم اینجا می‌گذارم.

افسانه سیزیف جواب به همه کسانی هست که دنیا را بدون وجود خدا پوچ و بی ارزش می دانند:
سیزیف بیانگر این تلاش است . ذهنیت ناب سیزیف از به چنگال افتادن روانهای آزاد، رنجور است . او می‌داند که کوشش دیرتر به ثمر می‌رسد. به این خاطر است که او تا آخرین لحظه از سنگش جدا نمی‌شود . استمرار و ملال در کار سیزیف مرحله‌ایی است که پوچی کنار گذاشته‌شده و سیزیف قدم در راهی دیگر می‌گذارد. او از شورشی خلاق و غیر ایدئولوژیک، عصیان و تعهد انسانی جانب داری و زندگی را ستایش می‌کند. سیزیف در این اثر پیشینه‌ی تاریخی خود را انکار می‌کند. او خدایان را انکار کرده و به تخت سنگ خویش وفادار می‌ماند . سیزیف پوچ‌گرا (= کامو) یک شورشی است بر دنیا و در پایان کتاب تکلیف‌اش را با جهان مشخص می‌کند .
" من سیزیف را پای کوه می‌رهانم . بار سنگین او همواره در دسترس است. "
سیزیف وفادارانه در برابر خدایان می‌ایستد و تخته سنگ‌ها را از جای بر می‌کند . او نیز همه چیز را نیک می‌داند و دنیا را نه سترون می‌بیند و نه بیهوده. هر ریزه‌هایی ازآن سنگ و هر پرتوی از دل کوهساران همیشه شب برای او دنیایی می‌شود . مبارزه برای رسیدن به ستیغ گامی است تا دل آدمی را سرشار کند.