Send   Print

11 جولای بود
به ساعت 7 عصر
یک عصر تابستانی معمولی
هیچ کس نمی‌دانست
هیچ کس نشنید
هیچ کس نگاه نکرد
ثانیه‌ها روی طاقچه‌ی زمان
منتظر
صدای سیاهی‌ها پشت در شب
در کمین
شیطانک‌ها با کلاه بوقی خنده‌دارشان
روی آونگ نفرت تاب می‌خوردند و
بلند بلند می‌خندیدند
هیچ کس نمی‌دانست
که انسانی آن بالا دارد می‌دهد جان
هیچ کس نشنید
چه گفت او با چشمان بی‌فروغش
هیچ کس نگاه نکرد
به طبقه‌ی دوم آن بیمارستان
و چراغ اتاقی که
به ساعت 7 عصر
خاموش شد

پ.ن. برای زیبا کاظمی

سومين سالگرد قتل زهرا کاظمی: سه سال مصونيت از مجازات برای مجرمين
پسر زهرا کاظمی خواهان هفده ميليون دلار خسارت از ايران شد