March 16, 2006
ای بهار، ای آسمون

خواهر از فرودگاه لندن زنگ می‌زنه به موبایلم، صداش خوب نمی‌یاد از آخر می‌فهمم چی میگه. با خنده برام ترانه‌ی اندی رو می‌خونه:

ای بهار ای آسمون
عیدی میرم به خونمون
داد می زنم ای‌جان ای‌جان ای‌جان
دارم میرم به تهران
دارم میرم به تهران

منتظرم تا تو فرودگاه بغلش کنم.


http://www.dreamlandblog.com/2006/03/16/p/02,15,34/