January 19, 2006
زندگی زیباست

دوست خوبم گلناز مطلبی نوشته بود به نام ماچ+ 18 که سعی دارم به صورت منطقی آنچه خودم در این مورد می اندیشم را بنویسم.( باید بحث منطقی و بدون تهمت هایی چون کلثوم ننه را تمرین کنیم بعضی ها با اینکه ژورنالیست های معروفی هستند اما فکر می کنم هنوز تحمل وجود عقیده ای بر خلاف آنچه خود می اندیشند را ندارند)

صورت مسئله خیلی ساده و کوتاه است. یک خواننده ی ایرانی در کلیپ یکی از ترانه هایش به نام ماچ از تی شرتی استفاده کرده که عکس ارنستو چه گوارا روی آن طراحی شده است.
نمی خواهم از موسیقی لس آنجلس دفاع کنم. که خود بحثی جدا دارد. اما معتقدم هیچ وقت نباید دنیای اطراف را سیاه و سفید دید. در لس آنجلس هم ترانه های خوب و به یاد ماندنی زیادی تولید شده است. و دوم اینکه ما به عنوان انسان هایی نرمال و عادی نمی توانیم شادی را منکر شویم و ادعا کنیم فقط باخ و بتهوون و چهار فصل ویوالدی گوش می کنیم. اگر بخواهیم چون افراد عادی زندگی کنیم به شادی احتیاج داریم. به یک موسیقی شاد، چه فرق دارد جیپسی کینگ باشد یا شانیا تواین یا شاید همین افشین. با لغت خالتور هم مخالفم. خالتور همان کلمه ایست که محمد رضا شجریان به موسیقی پاپ خطاب می کند. شاید او چون خود پاپ نمی پسندد اینگونه کوچک کردنش را صحیح می داند. اما اگر چشمان خود را باز کنیم به جز موسیقی کلاسیک شاخه های متنوع دیگری در درخت ستبر موسیقی وجود دارند که ما می توانیم با آنها سرگرم شویم و لذت ببریم.

می دانیم که انسان ها در حالات مختلف روحی و روانی خود احتیاج به سبکی از موسیقی دارند که درآن لحظه از شنیدن آن لذت ببرند. اگر ضرباهنگ قلبشان تند باشد و احساسشان سرشار از شور و شعف باشد از زیر شاخه های موسیقی به سوی آن سبکی خواهند رفت که جوابگوی احساس شان باشد. اگر هم ناراحت یا غمگین باشند ضرباهنگ دلشان آنچنان کند می زند که دلشان می خواهد نت های موسیقی آرام بر دلشان فرود آیند و آنها را همراهی کنند. اینجاست که به سراغ مرغ سحر یا ویوالدی یا باخ می رویم یا هرآنچه ریتم اش هماهنگ با احساسمان باشد. حتا U2 و کت استیونز یا جرج مایکل یا ...

قبلن در مطلب خداحافظ ارنستو جمله ای از پسر چه نقل کردم و دوباره آن را اینجا می آورم. کامیلو گوارا در قسمتی از فیلم خداحافظ ارنستو می گوید:
خیلی ها پیراهن و با بلوزی که عکس چه گوارا دارد بر تن می کنند. ممکن است خیلی از آنها حتا ندانند که چه گوارا کیست که در این صورت این ناآگاهی انها برای همیشه نخواهد ماند. چرا که روزی از خود خواهند پرسید چه گوارا که بود؟ و چه کرد؟ و کم کم به فکر می روند و اینجا چه گوارا تنها به عنوان یک عکس روی یک بلوز نمی باشد.

ارابه های دنیای مدرن با سرعت تمام و سرسختی غیر قابل باوری به پیش می تازند و کسی را توان نگه داشتن آن نیست. هر که بخواهد در مقابل آن بایستد خود خرد می شود. این روزها وقتی تناقض های زندگی را در هر ثانیه ای چندین بار می بینیم دیگر وقتی برای نصیحت باقی نمی ماند. انسان ها آنقدر سریع به سوی مدرنیته پیش می روند که دیگر فرصتی برای نصیحت های مادربزرگ ماآبانه باقی نمی ماند. هر کس خود تصمیم می گیرد چه کند و چه بپوشد؟ و حالا که چهره ی چه بر تی شرت یک خواننده نقش بسته چرا که نه؟ شاید عده ی زیادی که اطلاعاتی از چه ندارند از خود بپرسند که آن مرد با موهای پریشان و چشمان مصمم کیست که بر بلوزهای جوانان نقش بسته است. آیا او هنوز زنده است؟ آن مرد چه کرد؟ چه نیرویی باعث می شود یک جوان عاصی و نصیحت ناپذیر با رضایت خاطر بر چهره ی کسی چون چه بر بلوزش افتخار کند؟ این خود یک روند مثبت است.

کسانی هم که با افشین می رقصند به نظرم عمله های جنسی نیستند و قربانی هم نیستند. کلمه ی عمله را گلناز نمی دانم چرا اینجا به عنوان بار منفی محض استفاده کرده است. آیا آنها از روی فقر است که رقصیدن را انتخاب کرده اند؟ یا شاید شغلشان اینست. آیا ما معیار تعیین این ماجرا هستیم که چه کسی عمله جنسی است و چه کسی نیست؟ پس چه فرقی بین ما و منکراتی های بسیجی خیابان ها که می ریزند و جوانان را می گیرند به جرم اینکه از نظر آنها، اینان حجابشان صحیح نیست یا هر بهانه ی دیگری.

هر کسی از چشمان خود دنیایش را می بیند و خود تصمیم می گیرد که چگونه از صخره های بلند زندگی اش بالا رود. همیشه یک راه برای رسیدن به قله وجود ندارد. می شود زندگی را مثبت دید. فریاد نزد. خشمگین نشد. عصبانی نبود. از هر چیزی که با عقاید ما نمی خواند گلایه نکرد. لبخند زد و دل و قلبمان را منبع ذخیره ی انرژی مثبت کنیم. نتیجه آن می شود که هرکس به سوی ما می آید می داند حس مثبتی گیرش خواهد آمد و می داند ما به سخت ترین و تلخ ترین وقایع زندگی با لبخند خواهیم نگریست. گلناز جان فیلم زندگی زیباست را دیده ای؟

مسلمن دختران زیبایی که همراه جیپسی کینگ بر دور آتش می رقصند و گیتاز می زنند آنچه به ما هدیه می دهند تنها شادی و انرژی مثبت موجود در نت به نت ترانه ی اسپنیش گروهشان است. رقصیدن عیب نیست. عضویت در گروه رقص هم عیب نیست. اینکه کسی شغلش رقصیدن در مقابل چشمان کسانی باشد که از دیدن او لذت می برند چه مرد باشد و چه زن برایش نقص و عیبی محسوب نمی شود. زندگی را نباید با چشمان ایدئولوژیک نگاه کنیم. باید و نباید ها همیشه بازنده اند. زندگی سیاه و سفید نیست، پر است از رنگ هایی که شاید ما تا کنون حتا ندیده ایم. زندگی زیباست.


http://www.dreamlandblog.com/2006/01/19/p/03,34,12/