Send   Print

کم نوشتن من از روی تنبلی نیست. این روزها هر چقدر به دنبال زندگی می دوم باز هم نمی رسم. درون آب می دوم انگار. زندگی هم با نامردی تمام، تخت گاز می رود. حال ما خوب است، ملالی نیست جز سرمای هوا. سرم خیلی شلوغ است اما موضوع هایی که باید برایشان بنویسم را یادداشت می کنم تا یادم نرود. شاید دو سه روز دیگر همه چیز روبه راه شود. شما چطورید؟

Send   Print

از طریق: خورشید خانم

سال اول فکر می کنی اين غربزدگی ها چيه. کريسمس چه معنی داره. سال نو چه معنی داره. می ری توی مرکز خريد غذا بخوری. تنهايی. تازه از يه مخمصه ای در اومدی. مردم دسته دسته اومدن بيرون خريد کنن. خريد شب عيد؟ دلت با آهنگ جينگل بل می گيره. شب سال نو شوخی می کنی می گی می خوام برم يه جايی شولوغ باشه، می خوام ساعت 12 شب همه رو بوس کنم! می رين لب رودخونه. شولوغی جمع می گيرتت. خوشحالی جمع. شمارش تا لحظه سال نو. دلت هری می ريزه پايين. سال تحويل شد؟ کدوم سال؟ سال کجا؟ من کجام؟
سال دوم همش فکر می کنی بايد خونه تکونی کنی. بايد لباس نو بخری. تاريخ ها رو هی اشتباه می کنی. بهانه داری برای خونه تکونی. خونه دو ماهه تميز نشده. بهونه داری برای خريد. شيش ماهه لباس نخريدی. همش فکر می کنی بايد چند جا بری که لباس نو می خوای. به روی خودت نمی آری که هيچ جايی قرار نيست بری. می ری تو مرکز خريد. همه جا شولوغه. همه دارن خريد می کنن. بازم جينگل بل. ايندفعه دلت نمی گيره. لباس نو می خری. همش نگران اين هستی که سبزی کوکو تموم شده. همش دلت می خواد سبزی پلو با ماهی بپزی. درخت کريسمس می ذاری بالاخره. هی فکر می کنی ايران هم عيده. شب سال نو ديگه جدی جدی می خوای بری بيرون بوس کنی! بيرون يک عالمه آدم جمع شدن. دو تا گروه موسيقی آوردن. کله ات حسابی گرم می شه. ديگه هيچی حاليت نيست. سه چهار تا ليوان می ری بالا. چشمات رو می بندی و می رقصی. شمارش معکوس شروع می شه. سفت بغلت می کنه و می بوستت. جرقه های خاموش شده يه لحظه روشن می شه و خاموش می شه. زن سرخپوست تنهايی که نزديکته بغل می کنی ماچ می کنی. دوستات رو ماچ می کنی. تو خيابون راه می ری و جيغ می زنی سال نو مبارک. عين همون آدمايی که مسخره می کردی پارسال. حس می کنی بايد به چند نفر زنگ بزنی تبريک سال نو بگی. کارت تلفن همراهت نيست به مامان بابات زنگ بزنی. ميای خونه خوشحالی می کنی. انگاری سال تحويل شد. کدوم سال؟ سال کجا؟ سال تحويل چند ماه ديگه نيست؟ خوش گذشته پس چرا اينقدر؟ سبزی پلو با ماهی هم که نپختی ولی باز خوش گذشت. تغيير اينجوری شروع می شه؟ دوگانگی اينجوری شروع می شه؟ سفره هفت سين چی شد پس؟ عادت؟ تغيير عادت؟ قاطی کردن عادت ها؟ ريشه ها؟ ريشه های جديد؟ کدوم ريشه؟ به همين سادگيه؟

و حکایت هادی خرسندی از شب سال نوی غربت