Send   Print

وقتی تو نیستی
جام باده بغض می کند
دانه های انار دلم نامشان را
فریاد نمی کنند
وقتی تو نیستی
نسیمی به دشت خزان زده نمی وزد
حتی سبزینه ای در کویر دلم
کورسویی از امید ندارد
وقتی تو نیستی
بادها بی صدا می وزند
باران دلم صدای جرجر نمی دهد
کودک احساسم تنهاست
چشم فیروزه ای دلم کم سو می شود
آخر...
دستان شقایق ها به یادت خیره مانده اند
قسم به یادت
اینبار که بیایی...
با نفسم زمان را منجمد می کنم
تا همیشه
سرت بر شانه ام بماند
و من
مست حضورت شوم
...
...