October 19, 2005
از گهواره ای که همواره می جنبد

Soothe! Soothe! Soothe!
Close on its wave soothes the wave behind
And again another behind embracing and lapping every one close
But my love soothes not me, not me

Low hangs the moon. it rose late
It is lagging O I think it is heavy with love, with love

O madly the sea pushes upon the land
With love, with love

O night! Do I not see my love fluttering out among the breakers
What is that little black thing I see there in the white

Loud! Loud! Loud!
Loud I call you, my love!
High and clear I shoot my voice over the waves
Surely you must know who is here, is here
You must know how I am, my love

آرام کن! آرام کن! آرام کن!
موجی که در پی موج دیگر می آید موج پیشین را آرام می کند
و باز موجی دیگر که در پی است موج پیشاپیش خود را در آغوش
می گیرد و به زیر دامن خود می آورد
اما عشق من آرامش نمی بخشد، نمی بخشد

ماه فرو آویخته است، دیر دمید،
کند می رود، به گمانم از عشق گرانبار است، از عشق

دریا دیوانه وار خود را بر زمین می کشد
از سر عشق، از سر عشق.

ای شب، این دلدار من نیست که در میان امواج غول آسا می تپد؟
آن چیز سیاهرنگی که در میان سپیدی می بینم چیست؟

بلند! بلند! بلند!
من تو را ای دلدار به بانگ بلند می خوانم!
صدای صاف و رسای خود را بر فراز موج ها می دوانم
بی گمان تو می دانی که اینجا کیست، کیست
تو ای دلدارم می دانی که من کیستم

Walt Whitman


http://www.dreamlandblog.com/2005/10/19/p/07,50,32/